کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
کودتای سوم حوت ۱۲۹۹ کودتائی است که به دست سردار سپه و سیدضیاءالدین طباطبائی اجرا شد. با گرفتن تهران سیدضیاءالدین رئیسالوزرا شد و سردار سپه وزیر جنگ و فرمانده کل قوا.
در نتیجه مذاکرات و هماهنگیهای به عمل آمده بین سیدضیاءالدین طباطبایی (مدیر روزنامه رعد) و رضاخان، در روز سوم اسفند، کودتا صورت گرفت و قوای قزاق وارد تهران شدند و ادارات دولتی و مراکز نظامی را اشغال کردند. نزدیک به صد تن از رجال، سرشناسان و روحانیون بازداشت و زندانی شدند. احمدشاه و محمدحسن میرزا (ولیعهد) به کاخ فرحآباد گریختند و سپهدار رشتی (نخستوزیر) به سفارت انگلیس پناهنده شد. در مورد چگونگی طراحی کودتا و نقش انگلیس در آن روایتهای مختلفی مطرح است.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] نمونهای از روایت برخی از تاریخنویسان (مانند سیروس غنی و همایون کاتوزیان)
گفته میشد دولت بریتانیا برای کنترل اوضاع ایران اقدام به کودتای نظامی کرد. از دید برخی از تاریخنویسان [1] [2]، اکنون با باز شدن اسناد طبقه بندی شده وزارت امور خارجه انگلستان مشخص گردیده است که دولت انگلستان (مانند لرد کرزن، وزیر امور خارجه) کاملاً از برنامهریزی برای کودتا بیخبر بوده است. البته برخی از ماموران انگلیسی در ایران، مانند آرونساید و نرمن (سفیر وقت انگلیس در ایران)، چند روز قبل از کودتا از آن خبر داشتهاند.
[ویرایش] نمونهای از روایت تاریخنویسان دیگر (مانند عبدالله شهبازی)
پس از خروج نیروهای روسیه از ایران دولت بریتانیا برای کنترل اوضاع ایران اقدام به کودتای نظامی کرد. برای اجرای این طرح ژنرال ادموند آیرونساید (فرمانده قوای انگلیسی در ایران)، اردشیر جی (رئیس شبکه اطلاعاتی بریتانیا در ایران و روزنامه نگار زرتشتی)، رضاخان فرمانده آتریاد تهران و سیدضیاءالدین طباطبایی مدیر روزنامه رعد مذاکراتی در روستای آقابابا نزدیک قزوین انجام دادند. در کودتای ۱۲۹۹ و حوادث بعد ی آن شبکه مفصل اطلاعاتی حکومت هند بر یتانیا در ا یران، که از سال۱۸۹۳ میلادی/ ۱۳۱۰ ق. یعنی از سه سال قبل از قتل ناصرالد ین شاه به وسیله سِر اردشیر ریپورتر (اردشیر جی) اداره میشد، نقش اصلی و تعیین کننده داشت. این شبکه بود که رضاخان را برکشید و پرورش داد و تمامی مقدمات کودتا را فراهم آورد و سپس مسیر دشوار او را در تأسیس سلطنت پهلوی هدایت و هموار نمود. البته در کودتا سرلشکر سِر ادموند آ یرونساید (بعدها: بارون آ یرونساید)، فرمانده نیروهای نظامی انگلیس مستقر در شمال ا یران نورپرفورس، نیز نقش داشت. ولی باید توجه نمود که این نقش محدود بود. آیرونساید تنها مدت کوتاهی در منطقه و در ایران بود. او از ۴ ا کتبر ۱۹۲۰ تا ۱۷ فوریه ۱۹۲۱، یعنی کمتر از چهارماه و نیم فرمانده نورپرفورس بود که مأموریت جنگ با بلشو یکها را به عهده داشت. وی در طول زندگی اش نیز ارتباطی با ایران نداشت و بنابراین نقش او در کودتا نمیتواند همسنگ و حتی قابل مقا یسه با نقش اردشیر ریپورتر باشد که به عنوان رئیس شبکه اطلاعاتی بریتانیا در ایران تا زمان کودتا ۲۸ سال در ا یران اقامت داشت و بر حوادث مهمی چون انقلاب مشروطه و غیره تأثیر نهاده بود. البته آ یرونساید به عنوان فرمانده نیروهای نظامی انگلیس در شمال ایران سهم معینی در کودتا داشت ولی او مجر ی دستورات وز یر جنگ وقت بر یتانیا، یعنی چرچيل، بود. بعدها همین چرچيل، به عنوان نخست وزیر وقت بریتانیا، نقش سرنوشت سازی در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ایفا کرد.
[ویرایش] روایت موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
[ویرایش] رضاخان و كودتای ۱۲۹۹
یكی از وقایع مهم تاریخ معاصر ایران وقوع كودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ است كه دولت انگلستان به دلایلی چند از قبیل عدم تصویب قرارداد ۱۹۱۹ توسط مجلس، جلوگیری از نفوذ روسیه كمونیستی در ایران و حفظ منافع خود در هندوستان نقش اصلی را در كودتا ایفا میكرد. دولت انگلستان از این راه سعی بر اجرای مفاد قرارداد توسط عناصر دستنشانده خود در ایران داشت و بدین منظور ابتدا سیدضیاءالدین طباطبایی را كه روزنامهنگار بود به عنوان مهره اصلی برگزید و مقدمات كودتا را با مشورت و مذاكره با وی فراهم نمود و سپس رضا میرپنج را به عنوان فرمانده قزاقها و فرد نظامی كودتا انتخاب نمود. سرانجام در سحرگاه سوم اسفند ۱۲۹۹ قزاقها به فرماندهی رضاخان میرپنج وارد تهران شدند و با مختصر زدوخوردی با ژاندارمری، تهران را براساس تبانیهای قبلی تصرف كردند. سپس كودتاچیان تصمیمات بعدی خود را مثل انتشار اعلامیههایی با مضمون اعلام حكومت نظامی، دستگیری افراد موردنظر، لغو ظاهری قرارداد ۱۹۱۹ و.... به منصه ظهور رساندند.
كودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ را میتوان نقطه عطفی در روابط سیاسی ایران و انگلیس دانست چرا كه با انقلاب اكتبر ۱۹۱۷، سلسله قاجار از حمایت روسیه محروم شد و هنگام آن رسیده بود كه رقیب دیرینه او، انگلیس بدون نیاز به تقسیم منابع با رقیب به تدریج حضور گسترده خود را در ایران بیش از پیش تثبیت نماید. هدف از كودتای ۱۲۹۹ برندازی احمدشاه نبود بلكه كودتا به مثابه اولین كیش برای مات كردن آخرین شاه قاجار به شمار میرفت. ژنرال آیرونساید به رضاخان تأكید میكند كه: «اقدام قهرآمیزی برای سرنگون كردن شاه خودكامه صورت ندهد و به دیگران هم اجازه و امكان چنان اقدامی را ندهد ... رضاخان به من قول داد كه به خواستههای من عمل كند.»
عمدهترین هدف كودتا عاری كردن احمدشاه از قدرت نظامی قزاق بود. برای عملی شدن این مقصود ضروری بود كه ابتدا كلنل استاروسلسكی فرمانده نیروهای قزاق خلع ید شود. ژنرال آیرونساید ماجرای به دام انداختن كلنل استاروسلسكی را چنین شرح میدهد:
... او كلنل استاروسلسكی به محض اینكه دید افرادش از دومین تنگه به سلامت عبور كردهاند برای عزیمت به قزوین و تهران با اتومبیل خود به راه افتاد. در اداره پست قزوین توقف كرد و طی تلگرافی به شاه اطلاع داد كه با اتومبیل به زودی به تهران خواهد آمد. بعد در تلگرام مفصل دیگری به افرادش دستور داد در شمال قزوین اردو بزنند. مأموران شنود ما تلگراف او به شاه را مخابره نكردند و در تلگراف دوم هم دست بردند و مقصد افراد قزاق را آق بابا ذكر نمودند... استاروسلسكی در این ضمن به تهران وارد شد، به حضور شاه رسید. در آنجا به او گفته شد كه از پست خود بركنار شده و تمامی افسران و نفرات باید از بریگاد قزاق جدا شده عازم بغداد گردند. او بعد از شنیدن اخراجش به فوریت خود را به نزدیكترین شعبه تلگراف رسانیده و طی تلگرافی از قزاقان میخواهد در آنجا جمع شوند. این دهكده در نیمه راه قزوین به تهران و در شمال جاده اصلی واقع است. بنا بود در آنجا با فوج قزاق دیدار كند و دستورات بعدی را ابلاغ نماید. مأموران شنود، طبق معمول در این تلگراف هم دست بردند و در تلگراف ساختگی به افسران روسی و افسران جزء دستور داده شد در ساختمان حكومتی قزوین به دیدار استاروسلسكی بروند و افراد قزاق در اردوگاه آق بابا بمانند. در نتیجه وقتی استاروسلسكی به آنجا رسید یك خودرو زره پوش ما، در انتظار او بود تا او را سوار كند و نزد سایر افسران روسی كه در بازداشت ما به سر میبردند ببرد.
پس از بركناری كلنل استاروسلسكی امور بریگاد قزاق به سرهنگ اسمایس واگذار شد. او یكی از افسران ارشد انگلیسی بود كه برای آموزش ارتش جدید ایران - كه در قرارداد سر پرسی كاكس پیشبینی شده بود - به تهران آمده بود.
در این گیرودار مجلس شورای ملی یكی از اعضای خانواده سلطنتی به نام سردار همایون را به فرماندهی بریگاد قزاق منصوب كرد. سردار همایون در ملاقاتی كه با ژنرال آیرونساید داشته است صراحتاً میگوید كه سرباز نیست و علت انتخاب او برای فرماندهی قزاقها «تضمین وفاداری آنان نسبت به شاه بوده است.» اما پیش از این ژنرال آیرونساید و سرهنگ اسمایس به منظورعملی كردن كودتا رضاخان را شناسایی كرده بودند. هنوز مدت زمان زیادی از انتصاب سردار همایون نگذشته بود كه سرهنگ اسمایس به توصیه ژنرال آیرونساید وی را به مرخصی روانه میدارد تا در غیاب او رضاخان به تحكیم موقعیت خود بپردازد و فرماندهی نیروی قزاق را برعهده بگیرد.
با رضاخان گفت وگویی داشتم - ۱۲ فوریه ۱۹۲۱ - و او را به فرماندهی مطلق قزاقهای ایرانی گماردم. او قویترین فردی است كه تاكنون دیدهام. به او گفتم كه به تدریج از تحت كنتزل من خارج شود و باید همراه سرهنگ اسمایس مقدمات رویارویی با شورشیان رشت را پس از خروج ستون از منجیل فراهم كند. در حضور اسمایس گفت و شنودی طولانی با رضا داشتم.
با قرار گرفتن رضاخان در رأس نیروی نظامی، اهرم اجرایی كودتا شكل میگیرد. اما این جریان بدون حمایت عناصر داخلی و نیروهای سیاسی میسر نمیشد. سیدضیاءالدین طباطبائی یكی از قسمخوردگان كودتا و تنها غیرنظامی این جمع است كه در تحقق یافتن كودتا نقش شایان توجهی دارد:
میگویند پنج نفر برای انجام كودتا با یكدیگر متحد شده و همقسم شده پشت قرآن را هم مهر كردهاند... این پنج نفر عبارت بودند از: سیدضیاءالدین طباطبائی، رضاخان میرپنجه، ماژور مسعودخان، سرهنگ احمد آقاخان - امیراحمدی - و كلنل كاظم خان - سیاح - سید ضیاءالدین هم هنگام طرح اعتبارنامهاش در مجلس دوره چهاردهم چنین بیان كرده است: دو روز پیش از كودتا من رفتم به شاهآباد. جلسهای تشكیل شد در شاهآباد از بنده و آقای رضاخان میرپنج و از آقای احمد آقاخان كه آن وقت سرهنگ بود و از آقای ماژور مسعودخان و از آقای كاظم خان. من آنها را دیدم؛ چه دیدم و چه صحبت كردیم و چه تصمیم گرفتیم، از اسرار ماست؛ ولی یك خبری را به شما میگویم و آن این است كه ما پنج نفر قسم خوردیم كه به ایران خدمت كنیم ...
یحیی دولتآبادی، سیدضیاءالدین طباطبائی مدیر روزنامه رعد و رفقای كمیتهای او - كمیته آهن و فولاد یا کمیته زرگنده - را قوه ایرانی سیاسی برای اجرای كودتای سید ضیاءالدین - رضاخان میداند و محمودخان مدیرالملك، مسعودخان سرهنگ، منوچهرخان طبیب و میرزا كریم خان گیلانی را از اعضای آن معرفی میكند و معتقد است: «...کمیته زرگنده مركز سیاست انگلیس است در تهران در قسمتی كه باید به دست ایرانیان انجام بگیرد.»
شبكه اردشیر جی از سال ۱۹۱۳ به وسیله میرزا كریم خان رشتی با رضاخان مرتبط شده بود و به نوعی تعلیمات سیاسی وی را برعهده داشت. اردشیر جی درباره نقش سید ضیاءالدین طباطبایی مینویسد: «فقط میگویم كه آنچه را هم كه سید ضیاءالدین طباطبایی به عهده داشت به خوبی انجام داد و محرك او هم خدمت به ایران بود ولی شاید بیش از آنچه لازم و یا مطلوب بود تظاهر به همگامی با سیاست انگلیس میكرد.»
برخلاف عقیده اردشیر جی سیدضیاءالدین طباطبائی با پنهانكاری و مخفی داشتن اسرار كودتا نه تنها تظاهر به همگامی با سیاستهای بریتانیا نداشت بلكه به عنوان یك عنصر داخلی سیاسی بزرگترین خدمت را در جهت اهداف استعمار انجام داد و این رضاخان بود كه در حضور حاج میرزا یحیی دولتآبادی و دكتر مصدق و دیگران به صراحت از حمایت بی دریغ بریتانیا برای عملی ساختن كودتا سخن گفته بود.
سید ضیاءالدین در دفاع از خود و كودتا بارها گفته است كه وقایع از اسرار است و مجبور نیستم درباره آن مطلبی بگویم و بدین طریق مطلبی از اسرار را افشا نكرده است. غافل از اینكه تلگرافات متبادله بین وزیر مختار انگلیس و وزیر خارجه انگلیس و نگاهی به یادداشتهای روزانه آیرونساید دیگر جای هیچ گونه شبهه و ابهامی باقی نمیگذارد كه كودتا، مارك لندن را داشته است و به طوری كه حاج میرزا یحیی دولتآبادی در حیات یحیی صریحاً از قول سردار سپه چنین نوشته است كه سردار سپه در حضور مستوفیالممالک، میرزاحسن مشیرالدوله، دكتر مصدق، تقیزاده، علاء، و دو تن از وزرای دولت یعنی مخبرالسلطنه و محمدعلی فروغی اظهار داشته: مثلاً خود مرا انگلیسیها روی كار آوردند؛ ولی وقتی روی كار آمدم به وطنم خدمت كردم. همین مطلب را هم دكتر مصدق با كمی اختلاف بدین عبارت گفته است: ... به خاطر دارم كه سردار سپه نخستوزیر، در منزل من با حضور مرحومان مشیرالدوله و مستوفیالممالك و حاج میرزا یحیی دولتآبادی و آقایان مخبرالسلطنه و تقیزاده و علاء اظهار كرد مرا انگلیسیها آوردند ولی ندانستند با چه كسی سروكار دارند.
اگرچه ژنرال آیرونساید خود را معمار كودتای ۱۲۹۹ میشناسد اما بدیهی است كودتا بدون مساعدت و حمایت نیروهای داخلی و خاصه كمیته زرگنده و اعضای آن كه همواره با سفارت انگلیس مرتبط بودند محقق نمیشد. میرزا كریم خان رشتی كه یكی از مرموزترین اعضای کمیته زرگنده است، صریحاً به نقش واسطهگری خود میان سفارت انگلیس و رضاخان اشاره كرده است.
علاوه بر نقش ژنرال آیرونساید تأثیر اردشیر جی بر رضاخان در به ثمر رسیدن كودتا موضوعی است قابل توجه و شایان تأمل. لرد آیرونساید - فرزند ژنرال آیرونساید - در نامهای به امیراسدالله علم مینویسد :
امیدوارم كه شما و سر شاپور ریپورتر چكیدههای مناسبی از مكاتبات پدرم و پدر سر شاپور ریپورتر را ... جمعآوری كنید ... حقیقتی كه در اینجا رخ مینماید، این است كه یك بار دیگر در تاریخ كهن ایران زمین یك فرد ایرانی میهنپرست قیام كرده است تا میهن خود را از خطرات حفظ كند. رضاشاه كبیر، چنین مردی بود و من به خاطر همكاری پدرم با چنین چهره برجستهای افتخار میكنم.
در ورای این جملات آراسته و عبارتپردازیهای میهنپرستانه، لرد آیرونساید به طور ضمنی اهمیت نقش و دخالت دولت انگلیس را در جریانهای سیاسی ایران یادآور میشود اما، چنانكه پیش از این اشاره شد، دخالت استعمار و حضور تجاوزگرانه خارجی بدون دخالت عناصر داخلی و همراهی و همگامی آنها هرگز میسر نمیشد.
كودتا كه با هدف «استقرار دیكتاتوری نظامی» شكل گرفته بود در یكی دو روز همه سرجنبانان را دستگیر كرد و به فعالیت همه جراید، بدون استثنا خاتمه داد:
قرار بود مؤسس كودتا همه جراید را ببندد و تنها روزنامه ایران را كه مدیرش من بودم، باقی بگذارد و ماهی هزار تومان به روزنامه كمك كند... نكتهای قلبی و احساسی روحی كه شرحش دشوار است مرا از پذیرفتن پیشنهاد دوستانه ایشان رضاخان منصرف داشت و بعد از دو سه روز، من هم در شمار اسرای كودتا قرار گرفتم.
بدین ترتیب برای صاحب منصبان انگلیسی تقاضای ده قطعه نشان شیروخورشید و برای ژنرال آیرونساید نیز نشان درجه اول شیر وخورشید با حمایل سبز تقاضا میشود كه دولت به پاس عملی شدن كودتا به آنها اعطا نماید.
[ویرایش] بازداشت گروهی از رجال كشور پس از كودتای سوم اسفند ۱۲۹۹
در آستانه كودتا سیدضیاءالدین طباطبایی فهرستی از اسامی دهها تن از رجال كشور را در اختیار رضاخان میرپنج قرار داد تا بلافاصله پس از انجام كودتا دستگیر و زندانی شوند. بدین ترتیب مدت كوتاهی پس از كودتا و از واپسین ساعات شامگاه چهارم حوت (اسفند) ۱۲۹۹ دستگیری گروهی از اعیان و اشراف، متنفذین، آزادیخواهان و برخی علمای مخالف آغاز شد و در طی حدود شش روز قریب به هفتاد تن از رجال دستگیر و زندانی شدند. در میان دستگیرشدگان اسامی افراد زیر به چشم میخورد: سیدحسن مدرس، میرزااحمدخان قوامالسلطنه (قوامالسلطنه مدتی بعد دستگیر شد)، فرمانفرما، نصرتالدوله، عینالدوله، سعدالدوله، سهامالدوله، حشمتالدوله، قوامالدوله، مجدالدوله، ممتازالدوله، محتشمالسلطنه، نصیرالسلطنه، مشارالسلطنه، وثوقالسلطنه، ممتازالملك، لسانالملك، یمینالملك، سردار رشید، سردار معتضد، سرهنگ گیگو، امیرنظام، كلهر، میرزا یانس، محمدقلی سهرابزاده، اسعد سهرابزاده، سیدمحمد اسلامبولچی، محمدولیخان سپهسالار، سالار لشكر، شیخ محمدحسین یزدی، شیخ محمدحسین استرآبادی، آقاضیاء و سیدمحمد تدین.
گفته میشد فهرست بازداشتشدگان پیشاپیش در هماهنگی با سفارت بریتانیا در تهران تهیه شده است. بسیاری از بازداشت شدگان را وعده دادند كه در قبال پرداخت مبالغی هنگفت آزادی خود را باز خواهند یافت. با این احوال قریب به اتفاق محبوسین از پرداخت پول خودداری كردند. گروهی دیگر از بازداشت شدگان را برای جلوگیری و پیشگیری از مخالفت آنان با كابینه كودتا دستگیر كرده بودند. چنانكه طی یك ماهه نخست عمر دولت كودتا در اعتراض به واقعه مذكور دهها تن دیگر نیز به خاطر مخالفت با اوضاع پیشامد كرده راهی زندان شدند. علی دشتی، فرخی یزدی، لسانالسلطنه مؤدب همایون، میرزا قوام، میرزا هاشم آشتیانی، سیدغلامحسین خان، دكتر مشعوف، حاج محمدحسین معینالرعایا، رهنما مدیر روزنامه رهنما، فدایی، عباسخان رأفت، یاور اكبر میرزاباشی، ملكالشعرا بهار و سردار معظم خراسانی از دیگر دستگیرشدگان آن روزگار بودند.
در فاصله كمتر از دو ماهی كه از عمر كودتا میگذشت تمام زندانها و بازداشتگاههای تهران مملو از زندانیان شد تا جایی كه مجبور شدند عدهای از محبوسین را به شهرها و مناطق دیگری تبعید كنند. چنانكه سیدحسن مدرس به قزوین تبعید و در آن شهر زندانی شد كه تا پایان دوران كودتای سیاه درآنجا محبوس بود.
علاوه بر مخالفان و فعالان سیاسی گروهی از زندانیان این روزگار شامل صاحبان ثروت و متمولینی بودند كه حكومت امیدوار بود با اخذ مبالغی هنگفت آزادیشان را به آنان بازگرداند. حاج حسین آقا امینالضرب و امیرنظام همدانی از شاخصترین این گروه از زندانیان بودند كه نفر اخیر با پرداخت ۲۵ هزار تومان پس از یك هفته زندان را ترك كرد.
و نیز گفتهاند كه سیدضیاء از آن منظر «اعیان و اشراف و شاهزادگان و آزادیخواهان و متنفذین را زندانی كرد [كه چون خود] دارای شخصیت برجستهای نبود و مردم او را یك نفر روزنامه نویس و آخوندزاده تصور میكردند. لذا پیش خود [به درستی] فكر كرده بود كه رجال و متنفذین به این سادگی تسلیم اراده او نخواهند شد و نخواهند گذارد كه سرنوشت و مقدرات كشوری به دست او تعیین گردد...»
از مهمترین كسانی كه در این دوره دستگیر شدند میرزااحمدخان قوامالسلطنه و اكبرمیرزا صارمالدوله بودند كه در آن هنگام به ترتیب والیگری خراسان و غرب (كرمانشاه) را برعهده داشتند و حكومت جهت دستگیری هر نفر آنها به زور متوسل شد.
در همان زمان شایع شد كه سیدضیاء قصد دارد گروهی از زندانیان متنفذ و صاحب قدرت را اعدام كند. اما این خبر كه گویا برای مرعوب ساختن زندانیان و احتمالاً اخذ وجوهی از آنان بر سر زبانها افتاده بود به دنبال اعتراض احمدشاه به سرعت فروكش كرد و رضاخان طبق دستور شاه كه گفته بود «فوراً از این اعمال قبیح جلوگیری نمایید و نگذارید كه چنین اتفاقی رخ بدهد» خبر مذكور نیز به سرعت رنگ باخت.
بدین ترتیب تا پایان دوره كابینه سیاه محبوسین كماكان در بازداشت بودند. پس از پایان این دوران سه ماهه میرزا احمدخان قوامالسلطنه كه خود از محبوسین بود یك روز پس از انتصاب به مقام ریاستالوزرایی تمام زندانیان را آزاد كرد: «آزادشدگان با حالت تأثرآوری كه هر بینندهای را محزون مینمود به مجلس شورای ملی وارد شده در حالتی كه برخی از آنها موهای سرشان بلند و لباسهایشان مندرس و برخی دیگر پیر و ناتوان و بیچاره و كسل، عصازنان در صحن دوم مجلس مجتمع گشته بودند. به علاوه عدهای از كسان محبوسین و آزادیخواهان و ملیون نیز حضور به هم رسانیدند...».
[ویرایش] پيوند ها:
كلنل محمدتقی خان پسیان و كودتای ۱۲۹۹
[ویرایش] منابع
[ویرایش] پيوند به بيرون:
- ایران،برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها سیروس غنی، ترجمه حسن کامشاد
- وبگاه شهبازی
- عبدالله شهبازی: ”پنهانکاری انگلیسی“ و اسرار دو کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ و ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
- عبدالله شهبازی: کانونهای استعماری، کودتای ۱۲۹۹ و صعود سلطنت پهلوی