فلسفه ذهن
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
این مقاله نیازمند ویکیسازی است. لطفاً با توجه به راهنمای ویرایش و شیوهنامه آن را تغییر دهید. در پایان، پس از ویکیسازی این الگوی پیامی را بردارید. |
فلسفه ذهن از شاخههای روش فلسفه تحلیلی است که ماهیت ذهن، رویدادهای ذهنی، کارکردهای ذهنی، و آگاهی را بررسی فلسفی میکند، طبیعت رابطه این امور با بدن فیزیکی؛ که به مسأله ذهن و بدن (نفس و بدن) معروف است نیز از مهم ترین مسائل فلسفه ذهن است. البته رویکردهای قارهای نیز به این شاخه فلسفی وجود دارد مانند پدیدارشناسی هگل. در عصر حاضر مک کلمراک با رویکرد فلسفه قارهای هایدگر که همان رهیافت پدیدارشناختی-اگزیستنسیالیستی است، فلسفه ذهن را بررسی میکند.
[ویرایش] مسأله ذهن و بدن
در فلسفه ذهن از پارهای مسائل بحث میشود: مهمترین مسئله فلسفه ذهن که مسائل دیگری از دل آن پدید میآیند بحث رابطه ذهن و بدن است. در این مسأله چند دیدگاه وجود دارد:
[ویرایش] دوگانه انگاری (Dualism)
- نوشتار اصلی را بخوانید: دوگانه انگاری
[ویرایش] درهم کنش گرایی
یکی از بحثهای دوگانه انگاری جوهری، تعامل یا علیت دو جانبه ذهن و بدن است. مسأله اینجا است که یک جوهر مادی و یک جوهر غیرمادی که هیچ تناسبی با هم ندارند، چگونه میتوانند در هم تأثیر بگذارند؟ چند نظریه در این باب وجود دارد: شبه پدیدارگرایی، اصالت علت موقعی، اصالت ظهور ناگهانی و اصالت توازی.
[ویرایش] نظریه این همانی
نظریه این همانی: مطابق این نظریه هر نوع از حالات ذهنی با نوعی از حالات فیزیکی و به عبارت دقیق تر: حالات مغزی همسان است. برای مثال، درد همواره با شلیک عصب ج یکی است. این همانی در این نظریه نوعی، وجودی است و نه مفهومی یعنی مفهوم حالت ذهنی غیر از مفهوم حالت مغزی است ولی این دو در خارج یک چیزند.
[ویرایش] تحقق پذیری چندگانه
اعتراض مهمی به این همانی نوعی وارد شد و آن عبارت است از تحقق پذیری چندگانه؛ یعنی همیشه این طور نیست که یک نوع حالت ذهنی با نوع خاصی از حالت مغزی همراه باشد؛ به عنوان مثال، درد در موجودات دیگر میتواند بدون شلیک عصب ج محقق شود. حتی علوم عصبی نشان دادهاند انسانهایی که قسمتی از مغز را مانند بخش کلامی از دست میدهند پس از مدتی بخش دیگری از مغز وظیفه آن بخش را بر عهده میگیرد. این اعتراض منتهی به این همانی مصداقی شد. یعنی یک مصداق از حالت ذهنی همیشه با مصداقی از حالت مغزی یکی است.
[ویرایش] رفتارگرایی (Behaviourism)
رفتارگرایی تحلیلی معتقد است واژگان حالات ذهنی معنایی به جز رفتار ندارند یعنی درد چیزی جز نالیدن، ابراز ناراحتی و دیگر رفتارها نیست. رفتارگرایی حذفی به کلی واژگان ذهنی را حذف میکند مانند کواین. ویتگنشتاین برخلاف آنچه معروف است رفتارگرا نیست (او صرفاً معتقد است که واژگان ذهنی از طریق رفتار شکل میگیرند).
[ویرایش] کارکردگرایی (Functionalism)
رفتارگرایی تحلیلی حق نداشت در تحلیل واژگان ذهنی از واژگان ذهنی دیگر استفاده کند و این امر سبب بروز مشکلاتی برای این رویکرد شد زیرا آنان چارهای از کاربرد این واژگان نداشتند. کارکردگرایی برای حل این مشکل به جای آنکه ذهن یا حالات ذهنی را رفتار که خروجی انداموارهاست بداند، آن را کارکرد یا تابعی از نقش علّی که ورودی نسبت به خروجی ایفا میکند، میداند. کارکردگرایی همچنین مشکل تحقق پذیری چندگانه را در نظریات اینهمانی حل کرد؛ زیرا ذهن که برنامه یا ساختار کارکردی است میتواند در سخت افزارهای مختلف تحقق یابد. کارکردگرایی همچنان در فلسفه ذهن پایدار است و انواع گوناگونی دارد مانند کارکردگرایی ماشینی، کارکردگرایی علّی و کارکردگرایی غایت شناختی.
[ویرایش] مسأله اذهان دیگر
مسأله اذهان دیگر در فلسفه ذهن دارای دو بعد معرفت شناختی و مفهومی است: از بعد معرفت شناختی مسأله این است که ما از کجا بدانیم که دیگران ذهن دارند و صرفاً زامبی نیستند؟ از بعد مفهومی وجود اذهان دیگر را میپذیریم اما سؤال این است که آیا دیگران به همان کیفیت و نحوهای که ما حالات ذهنی را تجربه میکنیم، این حالات را تجربه میکنند؟
[ویرایش] کیفیات ذهنی یا پدیداری
کیفیات ذهنی همانطور که از نامش پیدا است، کیفیت تجربه کردن حالات ذهنی است. به این کیفیات، احساس خام (raw feel)هم میگویند. بعضی از فیلسوفان ذهن کیفیات ذهنی را مقوم همه حالات ذهنی میدانند و معتقدند تجربه همه حالات ذهنی با این کیفیت همراه است؛ کیفیتی که صاحب تجربه میداند چیست اما نمیتواند آن را توصیف کند. مقاله معروف تامس نیگل «خفاش بودن چه کیفیتی دارد؟» بر این دیدگاه تأکید میکند. اما فیلسوفانی مثل دنیل دنت اساساً کیفیات را حذف میکنند. دیوید چالمرز با توجه به مشکل کیفیات ذهنی به دوگانه انگاری وصفی گرایش دارد.
[ویرایش] حیث التفاتی
دستهای از حالات ذهنی دارای محتوا هستند مانند باور که محتوا (یا متعلق) آن یک گزارهاست مانند باور به اینکه باران میبارد. برای همین است که به اینگونه حالات گرایشهای گزارهای میگویند. نام دیگر این خصوصیت دربارگی است. حیث التفاتی از موانع تبیین فیزیکی ذهن به شمار میرود. البته این مانع چندان دشوار نیست زیرا حیث التفاتی ویژگی همه حالات ذهنی نیست و تنها برخی از این حالات را دربرمی گیرد. بحثهای فراوانی میان فیلسوفان ذهن جریان دارد که اگر حالات ذهنی همان حالات مغزی یا کارکردی باشند، اینگونه حالات چگونه میتوانند از حیث التفاتی (معناشناسی و محتوا) برخوردار شوند؟ جان سرل از برجسته ترین فیلسوفان ذهنی است که در این زمینه کارهای بزرگی کرده و اثری مستقل به نام حیث التفاتی نوشتهاست.
[ویرایش] اراده آزاد
[ویرایش] فیزیکالیسم
فیزیکالیسم در فلسفه ذهن به چند معنا به کار میرود. فیزیکالیسم به یک معنا از اصول فلسفه ذهن معاصر است و دست کم تقریری حداقلی از آن مانند فرارویدادگی (supervenience) پذیرفته میشود. فیزیکالیسم گاهی به معنای اصالت علم فیزیک و تبیین ذهن بر اساس فیزیک بنیادین است (یا دست کم با تحویل روانشناسی به فیزیولوژی و تحویل فیزیولوژی به فیزیک بنیادین). گاهی هم به معنای اصالت دادن به بدن به کار میرود در مقابل ذهنی گرایی (mentalism). در ادبیات فلسفه ذهن، اغلب فیزیکالیسم به همان معنای نظریات اینهمانی ذهن و مغز به کار میرود و به فیزیکالیسم نوعی و مصداقی تقسیم میشود.
[ویرایش] هوش مصنوعی
ماروین مینسکی، بنیانگزار لابراتوار هوش مصنوعی ام.آی.تی. (مؤسسه فناوری ماساچوست)، در تعریف هوش مصنوعی چنین میگوید: علمی که ماشینها را به انجام کارهایی وامی دارد که اگر آن کارها از آدمی سرزنند، مستلزم هوش خواهند بود (1968). این نام راجان مککارثی ابداع کرد. او در سال 1956 همایشی را ترتیب داد که بسیاری از پژوهشگران هوش مصنوعی آن را سرآغاز رشته خود میدانند. این همایش پروژه تحقیق تابستانی دارتماوث نام داشت.
یکی از نخستین سخنرانیهای مربوط به هوش کامپیوتری در سال 1947 را منطق دان انگلیسی آلن تورینگ ایراد کرد که در آن زمان در آزمایشگاه فیزیک ملی کار میکرد. عنوان سخنرانی این بود: ماشین هوشمند؛ نظریهای ابداعی. تورینگ گفت: بحث من در این است که دستگاهها میتوانند رفتاری نزدیک به ذهن انسانی داشته باشند.
[ویرایش] محتوای ذهنی
برای رویدادها، حالات یا فرایندهای ذهنی دارای کارکرد میتوان به دیدن اینکه در بستهاست یا اعتقاد به اینکه شما در حال تعقیب شدن هستید، مثال زد. آنچه به طور محوری موجب تمایز حالات، رویدادها و یا فرایندهای محتوامند است این است که دارای ارجاع به متعلق میباشند.
این ویژگی جنسی و عام دارای زیرشاخههای بسیاری است. این ویژگی محتوا را به محتواهای مفهوم سازی شده محدود نمیسازد و محتواهای ساخته شده از حواس فرگه و نیز محتواهای راسلی ساخته شده از متعلقات و خصوصیات را دربر میگیرد. مطابق این ویژگی عام هنوز این احتمال باقی است که حالات ناآگاه همانند حالات آگاه دارای محتوا باشند. همچنین حالات شناحته شده توسط روان شناسی محاسبه ای-تجربهای میتوانند دارای محتوا باشند. فهم درست فلسفی از این مفهوم کلی محتوا نه تنها برای فلسفه ذهن و روان شناسی اساسی است بلکه برای نظریه معرفت و متافیزیک نیز دارای اهمیت است.
[ویرایش] علیت ذهنی
رابطه علی دو طرفه میان ذهن و بدن امری است که با شهود خود آن را درمی یابیم و انکار آن نیازمند دلیل بسیار قوی و قدرتمندی علیه این شهود است. با این حال، پذیرش علیت ذهنی برای همه نظریات مربوط به رابطه ذهن و بدن از دوگانه انگاری گرفته تا فیزیکالیسم مشکلساز شدهاست. دوگانه انگاران برای تبیین آن گاهی به اصالت علت موقعی، گاهی به درهم کنش گرایی و گاهی هم به اصالت توازی روی آوردهاند اما هیچ یک از اینها نتوانستند تبیینی از رابطه علی ارائه کنند. انکار رابطه علی از طرف ذهن به بدن را در ادبیات فلسفه ذهن شبه پدیدارانگاری مینامند.
[ویرایش] پیوندگرایی
همزمان با پیشرفت در شناخت اندام شناسی و فیزیولوژی مغز در نیمه اول قرن بیستم، این دیدگاه که مغز متشکل است از واحدهای پردازش الکتریکی ساده رواج یافت؛ واحدهایی که یکدیگر را برانگیخته و نیز از یکدیگر جلوگیری میکردند. پژوهشگرانی همچون مک گلوخ و پیتس 1943 شروع به تحقیق در این موضوع نمودند که چگونه شبکهای که از چنین واحدهای پردازش ساخته شده، میتواند محاسباتی را مانند منطق جملهای اجرا کند. پژوهشگران دیگر مانند روزنبلات 1962، و سلفریج 1959 فایده شبکهها را در کارهای مفهومی تر کاویدند.
این رویکرد دوم را پیوندگرایی نامیدند هر چند برخی نظریه پردازان به ویژه آنها که از علوم عصبی وارد فلسفه شدهاند واژه شبکههای عصبی و عدهای دیگر اصطلاح پردازش توزیع شده موازی را ترجیح میدهند. هرچند پیوندگرایی در آغاز رقیب رویکرد پردازش نماد بود اما زمانی که علم شناختی در دهه 1970 شروع به تحقیق چند رشتهای کرد، رویکرد پیوندگرایی این وجه را از دست داد.
[ویرایش] گرایشهای گزارهای
به حیث التفاتی مراجعه شود.
[ویرایش] فروکاهش(تحویل)
این مفهوم در طبیعی ترین موقعیت خود یعنی در فهم فلسفی علم به خوبی میتواند تقریب شود. نمونه استاندارد کتب درسی عبارت است از رابطه ترمودینامیک و مکانیک. تا قرن نوزدهم، این دو نظریه نقش مهمی در تصور ما از جهان جسمانی ایفا میکردند. از یک سو، رفتار آنچه را توصیف میکرد که فکر میشد جوهر است؛ گرما، مبانی آن که تبیین کننده واقعیتهایی مانند جنبش گرما از اجسام گرمتر به اجسام سردتر و اینکه مقدار گرمایی که اینگونه منتقل شده به ترکیب مادی اجسام مربوطه بستگی دارد. از سویی دیگر، اصول مکانیک با تلاشهای نیوتون، روشهای تأثیر و تأثر اجسام ثابت و متحرک را بر یکدیگر تبیین میکرد.
بر اساس تلاشهای نظری و تجربی در قرن نوزدهم، امکان اتحاد این دو نظریه وجود دارد؛ و در همین اتحاد است که مفهوم «فروکاستن» وارد بازی میشود. وقتی این را درک کنیم که همه مواد از ذرات ریزتر (اتمها و مولکولها) تشکیل شدهاند، و اینکه حرکت این ذرات تابع اصول مکانیک است، ممکن خواهد بود گرما را به عنوان درجهای که این ذرات به سوی آن حرکت کرده و یا نوسان مییابند، شناخت. در این صورت، تبیینهای پیشنهادی در ترمودینامیک باید تحت تبیینهای گسترده تر مکاینک رده بندی شوند. مثلاً انتقال گرما توسط قوانین انتقال حرکت در میان اتمها و مولکولها تبیین میشود. در این صورت میتوان گفت ترمودینامیک به مکانیک فروکاسته یا تحویل شدهاست. فروکاهی راهی است برای تأمین وجود شناختی برخی امور.
مفهوم فروکاهی خارج از حیطه علم نیز دارای کاربرد است؛ اما همواره روشن نیست شرایط استفاده مناسب از آن محقق باشد. در فلسفه ذهن معمولاً نظریه این همانی نوع را فروکاهش گرایانه میدانند. یکی دانستن امور گوناگون ذهنی و انواع پدیدارهای جسمانی شباهت زیادی با یکی دانستن گرما و جنبش مولکولی دارد؛ و نتیجه این خواهد شد که فهم ما از ذهن به فهم ما از مغز و نظامهای جسمانی مرتبط فروکاسته شود. چنین فروکاستنی واقعی بودن وجود شناختی امور ذهنی را تضمین میکند. البته فهم متعارف ما از ذهن با یک نظریه مانند ترمودینامیک قابل قیاس نیست تا همانند این مفهوم قابل تحویل و فروکاهی باشد.
[ویرایش] هویت شخصی
هویت یا اینهمانی شخصی از این بحث میکند که شخص در زمان t1 با خودش در زمان t2 به چه ملاکی یکی است؟ برای مثال، با چه معیاری حکم میکنیم که سامان امروز همان سامانی است که دیروز با او به کلاس رفتم؟ برخی از فیلسوفان ذهن ملاک اینهمانی شخصی را استمرار جسمانی شخص دانستهاند و برخی نیز ملاک اینهمانی را استمرار روانی میدانند.
[ویرایش] آگاهی
- نوشتار اصلی را بخوانید: آگاهی
[ویرایش] برهان معرفت
فرنک جکسن با استناد به کیفیات ذهنی -مانند رنگ- آزمونی فکری را ترتیب داد تا فیزیکالیسم را ابطال کند. فرض میکنیم مری در اتاقی سیاه و سفید زندگی میکند و از دیدن رنگها محروم است؛ او از طریق تلویزیونی سیاه و سفید و با کتابها و مجلاتی سیاه و سفید «همه» آنچه را که درباره عالم فیزیکی و ویژگیهای فیزیکی اشیاء دانستنی است میداند. او همه فرایندهای فیزیکی و فیزیولوژیکی قرمز-دیدن را میداند اما وقتی از اتاق سیاه و سفید آزاد میشود، و رنگ قرمز را برای اولین بار میبیند، میگوید: اوه... پس قرمز دیدن اینگونه است! این نشان میدهد که مری با اینکه همه دانستنیهای فیزیکی قرمز دیدن را میدانست، کیفیت قرمز دیدن را نمیدانست پس قرمز دیدن یک واقعیت فیزیکی نیست. این استدلال به برهان معرفت معروف است و پاسخهایی هم از آن داده شدهاست.
[ویرایش] تبعیت وقوعی؛ فرارویدادگی (supervenience)
تبعیت وقوعی (فرارویدادگی) اصطلاحی است که حدود دو دهه یا بیشتر وارد فلسفه ذهن شده و به معنای وابستگی وجودی امور ذهنی به امور فیزیکی است. این مفهوم نقشی کلیدی در صورت بندی برخی از نظریات تأثیرگذار در مسأله ذهن و بدن ایفا کردهاست، به خصوص تقریرهایی از فیزیکالیسم غیر تحویلی. تبعیت وقوعی (فرارویدادگی) ذهن و بدن به نفع یا علیه ادعاهای خاصی در باب امور ذهنی و به منظور یافتن راهکارهایی برای برخی مسائل محوری ذهن به کار رفتهاست مانند مسأله علیت ذهنی. مباحثی هم راجع به خود تبعیت وقوعی (فرارویدادگی) ذهن و بدن وجود دارد مانند چگونگی صورت بندی آن، ارتباط آن با تحویل ذهن-بدن، آیا میتوان انواع خاصی از حالات ذهنی را مانند کیفیات ذهنی و حالات التفاتی از لحاظ فیزیکی تابع وقوعی (فرا رویداده) دانست، و در صورت عدم تبعیت (فرارویدادگی) آنها لوازم آن برای فیزیکالیسم چه خواهد بود.
[ویرایش] منابع
در این مقاله از منابع زیر استفاده شدهاست:
- Maslin, Kaith T., «An Introduction to the Philosophy of Mind» , UK, Cambridge, 2001
- Guttenplan, Samuel, «A Companion to the Philosophy of Mind», UK, Blackwell, 2001
[ویرایش] پیوندهای بیرونی
موضوعات فلسفه |
کلی | فلسفه شرقی · فلسفه غربی · تاریخ فلسفه: باستان · قرون وسطی · نوین · معاصر |
فهرستها | مقالات فلسفه · فیلسوفان · ایسمهای فلسفی · جنبشها |
شاخهها | زیباییشناسی · اخلاق · شناختشناسی · منطق · متافیزیک |
فلسفهٔ | آموزش · جغرافیا · تاریخ · سرشت انسان · زبان · قانون · ادبیات · ریاضیات · ذهن · متا-فلسفه · فیزیک · سیاست · روانشناسی · دین · علم · علوم اجتماعی · فناوری · جنگ · اطلاعات |
مکاتب | اثباتگرایی منطقی · اثباتگرایی · ابطالگرایی · آرمانگرایی · افلاطونگرایی نو · افلاطونگرایی · انسانگرایی · پدیدارشناسی · پساساختارگرایی · پوچگرایی · تجربهگرایی · جبرگرایی · خردگرایی · رواقیگری · ساختارشکنی · ساختارگرایی · سودمندگرایی · شکگرایی · فراانسانباوری · فلسفه اصلاحگرا · پیشاسُقراطی · فلسفه تحلیلی · فلسفه زبان متعارف · فلسفه غیرانگلیسی اروپا · پسانوین · کاربردگرایی · ماتریالیسم دیالکتیک · مادهگرایی · مُدَرسیگری · نسبیگرایی · نظریه انتقادی · هرمنوتیک · هستیگرایی · هگلیگرایی |