نئاندرتال
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
این مقاله نیازمند ویکیسازی است. لطفاً با توجه به راهنمای ویرایش و شیوهنامه آن را تغییر دهید. در پایان، پس از ویکیسازی این الگوی پیامی را بردارید. |
«انسان نئاندرتال» یا(Homo neanderthalensis) یا «نئاندرتال» در واقع گونهای از "گونه انسانها هستند که در اروپا و قسمتهایی از غرب آسیا، آسیای مرکزی و شمال چین (آلتای) سکونت داشتند. اولین نشانهها از نئاندرتالهای اولیه به حدود ۳۵۰ هزار سال پیش در اروپا برمیگردد. ۱۳۰ هزار سال پیش، مشخصههای کامل نئاندرتالها ظاهر شدند و در ۵۰ هزار سال قبل نئاندرتالها دیگر در آسیا دیده نشدند، با این وجود نسل آنها در اروپا تا ۳۳ تا ۲۴ هزار سال پیش منقرض نشده بود و شاید ۱۵ هزار سال پیش یعنی بعد از مهاجرت انسان امروزی به اروپا نسل این انسانهای اولیه منقرض شده باشد.
بدن نئاندرتالها برای زندگی در آب و هوای سرد سازگاری یافته بود، بطورمثال آنها کاسه سر بزرگ داشتند، کوتاه قامت اما بسیار قوی بودند و دارای بینی بزرگی بودند، ویژگیهایی که مطلوب آب و هوای سرد هستند. طبق تخمینها اندازهِ کاسهِ سر آنهاو مغز بزرکتر از انسانهای مدرن بودهاست، با این وجود در این بررسیها بدن قویتر آنها در مقایسه با انسانهای امروزی در نظر گرفته نشدهاست. بطور میانگین، نئاندرتالهای مذکر دارای قد ۶۵/۱ متر (کمتر از۵' ۵")، از نظر وزنی سنگین و به دلیل فعالیت بدنی زیاد دارای استخوانبندی قوی بودهاند. بلندی زنهای نئاندرتال بین ۵۳/۱ تا ۵۷/۱ بودهاست. (حدود ۵'۲" ۵';).
طرح خاصابزار سنگی در دوره پارینه سنگی میانی بنام محلی باستانی که این ابزارها در آن یافت شدهاند، فرهنگ موستری نامیده شدهاست. از ویژگیهای فرهنگ موستریان استفادهِ بسیار از شیوهِ تمدن لاوالی است. ابزار موستریان غالبا با استفاده از ضربه بوسیلهِ چکشهای نرم ساخته میشدند، چکشهای نرمی که با استفاده از موادی مانند استخوان، شاخ آهن و چوب ساخته میشدند و آنها از چکشهای سفت سنگی استفاده نمیکردند. تقریبا در پایان دورهِ نئاندرتالها، آنها ابزار Châtelperronian را ابداع کردند که «پیشرفتهتر» از ابزارموستری بود. آنها یا خود Châtelperronian را ابداع کردند و یا آن را از انسانهای مدرن «قرض گرفتند»، انسانهای مدرنی که اینگونه تصور میشود که فرهنگ اوریناسی را ایجاد کردند.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] ریشهشناسی و طبقهبندی
کلمهِ «انسان نئاندرتال» در سال ۱۸۶۳ برای اولن بار توسط ویلیام کینگ کالبد شناس ایرلندی بکار رفت. «نئاندرتال» (Neanderthal) در حال حاضر دو هجی متفاوت دارد: در هجی آلمانی کلمهِ Thal به معنای دره و یا شکاف در اوایل قرن بیستم به Tal تغییر یافت، اما صورت قبلی اغلب در انگلیسی وهمیشه در اسامی علمیحفظ شده، درحالیکه صورت جدید در آلمان مورد استفادهاست.
Neanderthal و یا «درهِ Neander» از نام دانشمند الهیات یواخیم نئاندر که در اواخر سده ۱۷ در آنجا زندگی میکرده، گرفته شدهاست.
تلفظ اولیهِ این کلمه در زبان آلمانی (بیتوجه به هجی آن) با صدای /t/ است. (رجوع کنید به آواشناسی آلمانی.) در زبان انگلیسی، این کلمه انگلیسی شده و به صورت /è/ (مثلا در کلمهِ thin) تلفظ میشود، با این حال اغلب تلفظ آلمانی آن بکار میرود.
اهل فن برای سالهای متمادی در مورد این نکته بحث داشتند که آیا نئاندرتالها باید جزء «انسان امروزی نئاندرتال» و یا «انسانهای نابود نئاندرتال» قرار گیرند، که در حالت دوم نئاندرتالها به عنوان گونهای فرعی از انسان امروزی در نظر گرفته میشوند. با این وجود، از شواهد اخیر از مطالعات دیانای میتوکندی اینطور تعبیر شده که نئاندرتالها گونهای فرعی از «انسان امروزی» نیستند. بعضی دانشمندان، برای مثال میلفرد ولپاف عنوان کردهاند که شواهد فسیلی نشان میدهند که دو گونه دورکهای هستند و بنابراین هر دو از یک گونه زیستی هستند. سایرین مانند پرفسور پال ملرز از دانشکاه کمبریج عنوان کردهاند که «شواهدی برای تقابل فرهنگی این دو پیدا نشده است».
[ویرایش] کشف
جمجمههای نئاندرتالها در شهر انگیس در بلژیک در سال ۱۸۲۹ کشف شدند، و در معدن فوربیس، جبلالطارق، در سال ۱۸۴۸ پیش از کشف «اولیه» در معدن سنگ آهک در درهِ نئاندر (نزدیک Düsseldorf) در ماه آگوست، ۱۸۵۶؛ سه پیش از انتشار «منشاء حیات» اثر چارلز دارویت.
یک نمونه بنام نئاندرتال ۱ شامل یک جمجمه، دو استخوانهای ران، سه استخوان از بازوی راست، دو استخوان از بازوی چپ، قسمتی از ایلیوم، بخشهایی ازاستخوان کتف و دندهها بود. کارگرانی که این فسیلها را یافتند، گمان میکردند که آنها از بقایای یک خرس هستند. آنها بقایا را به طبیعتشناس آماتور جوآن کارل فاهلرات دادند و وی آنها را به هرمان اسکافهاسن کالبدشکاف داد. آنها ین کشف را مشترکا در سال ۱۸۵۷ اعلام کردند.
امروزه آنها این اکتشاف شروع دیرینهشناسی انسان در نظر گرفتهمیشود. این اکتشافات و دیگر اکتشافات این نظریه را ایجاد کردند که این بقایا مربوط به اروپاییهای کهن که نقشی مهم در سرآغاز انسان داشتهاند، هستند. از آن زمان استخوانهای بیش از ۴۰۰ نئاندرتال یافت شدهاست.
[ویرایش] فسیلهای مهم
- La Ferrassie ۱
- Shanidar ۱
- La Chappelle-aux-Saints ۱
- Le Moustier
- Neanderthal ۱
[ویرایش] کالبدشناسی
در زیر لیست نشانههایی که نئاندرتالها را از انسان مدرن متمایز میکند آورده شدهاست، البته از همهِ آنها نمیتوان برای تمایزنئاندرتالها از مناطق جغرافیایی مختلف و یا دورههای تکاملی گوناگون از انسان امروزی استفاده کرد. همچنین برخی از این نشانهها در انسانهای مدرن خصوصا در برخی قومها وجود دارند. در مورد رنگ پوست، مو و شکل قسمتهای نرم بدن آنها مانند چشمها، گوشها. لبهای نئانتردالها اطلاعاتی وجود ندارد.
در مقایسه با انسانهای امروزی، نئاندرتالها کوچکتر بوده و ویژگیهای ساختاری متمایزی دارند، خصوصا کاسهسر آنها که خصوصا در برخی مناطق جغرافیایی قسمتهای بیشتری دارد. شواهد نشان میدهد که آنها از انسانهای امروزی قوی تر بوده و بدن قوی آنها نتیجهِ سازگاری با آب و هوای سرد اروپا در طول دورهِ پلیستوسن بودهاست.
برجستگی استخوان پس سری، برجستگی استخوان پس سری که مانند موی بسته شده (گوجهای) است.
جمجمهای | جمجمهای فرعی |
---|---|
Suprainiac fossa، شیاری در بالای اینیون | بسیار قویتر |
نوک انگشتان گرد بزرگ | |
صورت میانی برجسته | دندههایی لولهای |
جمجمهِ کوتاه، بزرگ و طویل | کاسهِ زانوی بزرگ |
جمجمهِ مسطح | استخوان ترقوه بزرگ |
برجستگی زبر چشمی، خط ابروی برجسته | استخوان شانه کوتاه و خمیده |
حجم جمجمه ۱۲۰۰ تا ۱۷۵۰ سانتی متر مکعب (۱۰٪ بیشتر از میانگین انسانهای امروزی) | بدنه ضخیم و خمیده استخوانهای ران |
نبود چانه برجسته (برجستگی مغزی؛ این در حالیست که برجستگی مغزی در گونههای بعدی اندک است) | استخوانهای کوتاه ساق و قلم پا |
برآمدگی روی استخوان گیجگاه پشت گوش | لگن خاصره بلند و باریک (بیرون زدگی لگنی) |
عدم وجود شیار در دندان نیش | |
فضای دندان آسیاب بعد از دندان آسیاب سوم | |
برجستگی استخوانی در گوشههای و روری بینی | |
شکل خاص قسمت استخوانی گوش درونی | |
روزنههای مغزی بزرگتر برای خون رسانی به صورت در فک زیرین | |
بینی بزرگ و برجسته |
بر اساس مطالعات سال ۲۰۰۱، برخی صاحبنظران عنوان کردند که نئاندرتالها قرمز رنگ بوده و برخی انسانهای مو قرمز و کک مکی امروزی از نسل نئاندرتالها هستند.
با این وجود بسیاری دیگر از محققان مخالف این نظریهاند.
[ویرایش] زبان
این نظریه که نئاندرتالها زبان پیچیده نداشتهاند بسیار مورد قبول است. این درحالیست که بحثهایی در مورد صحت بازسازی تارهای صوتی نئاندرتالها وجود داشت، تا اینکه در سال ۱۹۸۳ استخوان لامی یک نئاندرتال در غار کبارا در اسرائیل یافت شد. استخوان لامی استخوانی کوچک است که ماهیچههای زبان و حنجره را متصل میسازد و با محکم نگاه داشتن این دو در مقابل هم حرکات گسترده زبانی و حنجرهای را ممکن میسازد که اگر اینگونه نبود نظریه بالا درست بود. بنابراین این وضعیت نشان میدهد که از لحاظ آناتومیک قابلیت تکلم وجود داشتهاست. استخوان یافته شده کاملا شبیه استخوانهای انسانهای امروزیست.
علاوه بر این وضعیت آوایی گوش بیرونی و گوش درونی اجداد نئاندرتال Homo heidelbergensis که در اسپانیا یافت شدند نشان میدهد که آنها حساسیتهای صوتی مشابه با انسانهای امروزی داشتهاند و با شامپانزهها بسیار متفاوت بودهاند. بنابراین آنها نه تنها قادر به تولید اصوات گوناگون بودهاند بلکه قادر به تشخیص آنها نیز بودهاند.
جدای از شواهد آوایی عنوان شده در بالا، شواهد عصب شناختی در مورد احتمال تکلم در نئاندرتالها بصورت راه زیر زبانی نیز وجود دارد. راه زیرزبانی نئاندرتالها هم اندازه انسانهای امروزیست که بسیار بزرگتر از راه زیرزبانی شامپانزهها و استرالوپیتی سین است. از این راه زیر زبانی عصب زیر زبانی عبور میکند که هماهنگی ماهیچههای زبانی را تامین میکند. محققان عنوان کردهاند که این شواهد گویای این هستند که توانایی آوایی نئاندرتالها مشابه انسانهای امروزی بودهاست.
یک تیم تحقیقاتی از دانشگاه کالیفرنیا، برکلی، به سرپرستی دیوید دگوستا، به این نتیجه رسیدهاست که اندازه مجرای زیر زبانی عامل تعیین کنندهای در توانایی تکلم نیست. تحقیقات تیم وی، که نشان میدهد که بین اندازه مجرا و قابلیت تکلم رابطهای وجود ندارد، گویای آن است که تعدادی از پستانداران نخستین پایه، که هنوز از بین نرفتهاند، و نیز تعدادی فسیل متعلق به استرالوپیته سینها وجود دارد، که اندازهٔ مجرای زیرزبانی در آنها، یکسان یا بزرگ تر است.
بسیاری معتقدند که حتی بدون شواهد مربوط به استخوان لامی، باز هم مشخص است که ممکن نیست ابزارهایی به پیشرفتگی ابزارهای عصر موستریان، که به انسانهای نئاندرتال نسبت داده شده، بدون وجود تواناییهای شناختی که دربرگیرنده نوعی از زبان گفتاری است، ساخته شده باشند.
در بازسازی دستگاه آوایی انسانهای نئاندرتال و کیفیت گفتاری آنها، توضیحات بسیاری دخیل هستند که از لحاظ اطلاعات آواشناختی ضعیف بودهاند. یکی از دیدگاههای رایج این است که حنجره انسانهای نئاندرتال بالاتر قرار داشته، و در نتیجه قادر به تولید آن دسته حروف صدا داری که لازمه گفتار انسانی است نبودهاند؛ این دیدگاه بر اساس بازسازی دستگاه گفتاری با استفاده از شواهد فسیلی موجود، و تعبیر و تفسیرهایی از ویژگیهای صوتی دستگاه آوایی بازسازی شده شکل گرفته، که هر دو، محل بحث و تردید هستند. ممکن است در نئاندرتالهای مذکر بالغ، موقعیت حنجره به اندازهٔ انسانهای مونث امروزی پایین بوده باشد. علاوه بر این، دستگاه آوایی، تغییر پذیر و قابل انعطاف است، ودر بسیاری از پستانداران، امکان حرکت حنجره وجود دارد. نهایتا، این عقیده که حروف صدادار /ای، آَ، او/ برای تکلم انسان ضروری هستند (و این که نئاندرتالها در صورت عدم برخورداری از آن، نمیتوانستهاند زبانی همچون زبان انسانها داشته باشند) از این نکته غفلت میکند که دست کم یکی از این سه حرف صدادار در بسیاری از زبانهای انسانی وجود ندارند، و «سیستم حروف صدادار عمودی» نیز فاقد صداهای /ای/ و /او/ میباشد.
نظرات بی اساس تری که در مورد تکلم نئاندرتالها مطرح میشود، این است که زبان آنها به یکی از این دو دلیل، خیشومی شده بوده: ۱. زبان در بخش بالاتری از گلو قرار داشته (که هیچ گواهی که مورد پذیرش همه باشد برای آن وجود ندارد)، و ۲. به این سبب که نئاندرتالها، مجاری بینی بزرگ تری داشتهاند. خیشومیشدگی تکلم به هیچ کدام از این دو عامل بستگی ندارد، بلکه به این مربوط است که آیا نرمکام در هنگام صحبت کردن پایین میآید یا خیر. بنابراین خیشومی شدگی قابل کنترل است، و معلوم نیست که آیا تکلم نئاندرتالها خیشومیشده بوده یا نه. نظرات مربوط به کاهش قابلیت فهم تکلم خیشومی شده، این واقعیت را نادیده گرفتهاند که بسیاری از گونههای زبان انگلیسی، حروف صدادار خیشومی شده، و به ویژه حروف صدادار پایین دارند، که هیچ تاثیری بر قابل فهم بودن آنها ندارد.
نظر دیگر نیز که بیان میکند یک «حنجرهٔ ستبر» ارتعاشهای بیشتری در لایههای صوتی ایجاد میکند، و به همین دلیل سبب تولید صدای زیرتر و بالاتری میشود، درست نیست. اگر وجود «حنجرهٔ ستبر»، دلیلی بر وجود چینهای صوتی بزرگ تری نیز باشد، این چینها با سرعت نسبتا کمتری مرتعش میشوند، و به این ترتیب صدای بم تری تولید میشود. هر نظری که به «میزان زیر و بمی صداً مربوط است، این نکته را در نظر نمیگیرد که سرعت ارتعاش چینهای صوتی میتواند در اثر تغییر میزان کشش این چینها، و نیز میزان فشار زیر حنجرهای تغییر کند. به بیان دیگر، ویژگیهای زیستی چینهای صوتی هرچه که باشد، این احتمال وجود دارد که از نظر میزان ارتعاش چینهای صوتی (که به عنوان میزان زیر و بمی صدا تلقی میشود) گفتار نئاندرتالها نیز، مانند گفتار انسانها و یا صداهای تولید شده توسط سایر پستانداران، متنوع و متفاوت بوده باشد، و سطح صدای اصلی یا متوسطی که عوامل زیستی در تعیین آن دخالتی نداشتهاند، با تغییر کنش گرایانهٔ وضعیت»خنثی" در لایههای صوتی، به دست آمده باشد.
[ویرایش] ابزارها
در سایتهای باستانی نئاندرتال (عهد پارینه سنگی میانه) نیز مجموعه ابزارهایی پیدا شدهاند که از یافتههای سایتهای (عهد پارینه سنگی جدید) – احتمالا انسانهای مدرنی که جایگزین آنها شدند در این سایتها اسکان داشته اند- کمتر، و با آنها متفاوت اند. شواهد فسیلی که نشان دهند چه کسی ممکن است این ابزارها را در اوایل عهد پارینه سنگی بالا ساخته باشد، هنوز به دست نیامدهاست.
شواهد چندانی مبنی بر این که نئاندرتالها از شاخها، صدفها، و یا سایر مواد استخوانی برای ساختن ابزارهای خود استفاده میکردهاند، در دست نیست؛ ساختههای استخوانی آنها نسبتا سادهاست. اما به هر حال، مجموعه ابزارهای نئاندرتالی (موستریان) شامل نمونههای پیچیدهای چون ابزارهای سنگی تراش خورده، تبرهایی که به منظورهای خاصی ساخته شده بودند، و نیزه میشد. شمار زیادی از این ابزارها بسیار تیز بودند. علاوه بر این، شواهد بسیاری نیز مبنی بر استفادهٔ آنها از چوب وجود دارد، اما بسیار بعید است که چنین ابزارهایی تا کنون باقی مانده و حفظ شده باشند.
نئاندرتالها سلاحهایی نیز داشتهاند، اما تا کنون هیچ گواهی مبنی بر پرتابی بودن این سلاحها پیدا نشده. آنها نیزههایی داشتهاند که دستهٔ چوبی بلندی بوده و سرنیزهای، بسیار محکم به آن متصل بودهاست، اما از این نیزهها برای پرتاب کردن استفاده نمیکردهاند (به عبارت بهتر، این نیزهها زوبین نبودهاند). اما به هر رو، تعدادی نیزهٔ چوبی پرتابی، که قدمت ۴۰۰٫۰۰۰ ساله دارند، در شونینگن در شمال آلمان پیدا شدهاست. عقیده بر این است که این نیزهها توسط اجداد نئاندرتالها، «هومو ارکتوس» یا «ه. هایدلبرگنسیس» ساخته شدهاند. عموما سلاحهای پرتابی را به «هومو ساپینس»ها منسوب میدانند. عدم وجود سلاحهای پرتابی، بیش از آن که نشان دهندهٔ فن آوری پایین تر یا توانایی کمتر باشد، گواهی است بر شیوههای متفاوت تغذیه. [نیازمند منبع]
با وجود این که یافتههای بسیاری دربارهٔ تدفین مردگان در میان نئاندرتالها به دست آمده، شیوههای تدفین آنها بسیار ساده تر از انسانهایی است که از نظر آناتومی، مدرن به شمار میروند. تعبیر و تفسیر تدفینهای شنیدار IV، که گویای وجود گل در محل تدفین است، و بنابر این نشان میدهد که با یک تدفین آیینی روبرو هستیم, از سوی دیگر، گمان میرود ۵ یا ۶ دانهٔ گلی که همراه با شنیدار IV پیدا شدهاند، حتی در میان جوامع نسبتا متاخرتر «مدرن»، مصارف دارویی «سنتی» داشته باشند. در برخی موارد، در تدفینهای نئاندرتالها اشیای داخل گور، از جمله استخوانهای نوعی گاو میش کوهان دار و گاو نر، تعدادی ابزار، ورنگدانههای اخرایی نیز دیده میشود.
نئاندرتال به انجام کارهای پیچیدهای میپرداختهاند، که معمولا مختص انسان است. به عنوان نمونه، سرپناههای پیچیدهای ساختند، موفق به کنترل آتش شدند، و توانستند پوست حیوانات را بکنند. از همه جالب تر، یک استخوان ران خرس است، که داخل آن خالی شده، و چهار سوراخ دارد که به شکلی شبیه چهار سوراخ گام دیاتونیک تعبیه شده اند؛ بسیاری عقیده دارند که این سوراخها عامدانه ایجاد شدهاند. این استخوان در غرب اسلوونی در سال ۱۹۹۵، و در نزدیکی اجاقی که مورد استفاده نئاندرتالها بوده، پیدا شد، اما اهمیت آن هنوز محل بحث است: برخی از پارینه انسان شناسان ادعا میکنند که ممکن است این قطعه استخوان یک فلوت بوده باشد، در حالی که برخی دیگر، آن را قطعه استخوانی طبیعی میدانند که توسط خرسها تغییرشکل یافتهاست. به هر رو، تمامی سوراخها تقریبا به یک اندازهاند، و در یک خط افقی در امتداد ساقهٔ استخوان بر آن نقر شده باشند، که به این ترتیب، به نظر نمیرسد تاییدی بر ایدهٔ دوم باشد. همچنین رجوع کنید به:prehistoric music و Divje Babe.
[ویرایش] مسکن طبیعی و محدوده
فسیلهای کلاسیک نئاندرتالها در همه جا پیدا شدهاند. از شمال آلمان در شمال، تا اسراییل و کشورهای حوزهٔ مدیترانه مانند ایتالیا و اسپانیا در جنوب، و از انگلستان در غرب تا ازبکستان در شرق. احتمالا این مناطق، در تمامی دورههای زمانی مسکون نبوده است؛ به ویژه مرزهای شمالی این محدوده، پیوسته در معرض هجوم دورههای سرما قرار داشتهاست. از سوی دیگر، مرز شمالی که به واسطهٔ وجود فسیلها تعیین شده، ممکن است با مرز شمالی واقعی محدودهای که این نئانتدرتالها در آن اسکان داشتهاند، یکسان نباشد، چرا که مصنوعاتی که به نظر میرسد به میانهٔ دوران پارینه سنگی تعلق داشته باشند، در حدود شمالی دورتری، حتی تا °۶۰ عرض جغرافیایی واقع در جلگهٔ روسیه پیدا شدهاند.
آیین اندام- بری یا آدم خواری تدفین آگاهانه و عامدانه، و قرار دادن اشیایی در گور، متداول ترین تجلی رفتارهای آیینی نئاندرتالها است، و گویای طرز تفکری رو به پیشرفت است. اما نمایش بحث بر انگیز و جنجالی دیگری از رفتارهای آیینی با اموات را میتوان در علائم بریدگی روی استخوانها یافت، که در طولب تاریخ، به عنوان گواهی بر آدم خواری تلقی میشدهاند. استخوانهای نئاندرتالها که در سایتهای مختلف، از جمله (کن گرنال و ابری مولا در فرانسه، کراپینا در کرواسی، و گروتا گواتاری در ایتالیا) به دست آمدهاند، همگی بریدگیهایی داشتهاند که به وسیلهٔ ابزارهای سنگی ایجاد شده بود. به هر رو، بررسی دوبارهٔ این علامتها با میکروسکپهای بسیار قوی، مقایسه با بقایای حیواناتی که ذبح شدهاند، و نمونههای تازهای از شیوههای تدفینی که در آنها گوشت مرده از استخوانهای وی جدا میشد EXCARNATION نشان میدهند که احتمالا نمونههایی از اندام- بری آیینی پیش روی ماست. بر روی تکههای استخوانی که در کراپینا پیدا شدهاند، علامتهایی دیده میشود که مشابه علائمی است که روی استخوانهایی از یک تدفین ثانویه متعلق به مرده خانهای در میشیگان (قرن ۱۴ میلادی)وجود دارند، و نشان دهندهٔ جدا کردن گوشت از جسدی هستند که تا حدودی تجزیه شدهاست. در گروتاگواتاری، به نظر میرسد کف جمجمهای عمدا باز شده باشد (برای دسترسی به مغز)، کاری که ثابت شده توسط یک جانور گوشتخوار انجام شده؛ آثار دندانهای کفتار روی جمجمه و آرواره دیده میشود. آثار و شواهدی که گویای آدم خواری هستند، لزوما عامل تفکیک نئاندرتالها از «هومو ساپی ینس»های مدرن نمیشوند. «هومو ساپی ینس»های کنونی کورووای نیز به آدم خواری و اندام- بری هنگام تدفین اقدام میکنند.
[ویرایش] آسیب شناسی
آسیبها یا صدماتی که در اسکلتهای نئاندرتالها در نمونههای غرب آسیا و اروپا مشاهده شده، در ۵ گروه عمده قرار میگیرد.
[ویرایش] شکستگی
به نظر میرسد که نئاندرتالها پیوسته در معرض شکستگی، و به ویژه شکستگی دندهها (شنیدارIV، کلیسای قدیسان«مرد کهنسال»)، استخوان ران ( لا فراسی۱)، ساق پا (لا فراسی۲و تبون۱)، ستون مهرهها ( کبارا۲)، و جمجه(شنیدارI، کراپینا، سالا۱)قرار داشتهاند. اغلب این شکستگیها درمان شدهاند، و در آنها تقریبا نشانی از عفونت دیده نمیشود، که گویای آن است که با وجود عدم تحرک، از شکستگیها به خوبی مراقبت میشدهاست. الگوی شکستگیهای آنها شبیه شکستگیهای نمایش دهندگان سوارکار امروزی است؛ این امر، و نیز فقدان سلاحهای پرتابی، میتواند حکایت از آن داشته باشد که نئاندرتالها با پریدن روی شکار خود، به وسیلهٔ خنجر یا از طریق مبارزه، آن را صید میکردهاند.
[ویرایش] زخم
در اسکلت بسیاری از نئاندرتالها زخمهایی دیده شده که به طور خاص به شکستگیها مربوط است. این زخمها معمولا به شکل زخم خنجر هستند، چنان که در شنیدار III، که ریه اش احتمالا در اثر اصابت خنجری بین دندههای ۸و۹ سوراخ شده بود، دیده میشود. این مورد ممکن است حملهای عامدانه بوده باشد، و یا صرفا حادثهای تصادفی در هنگام شکار؛ در هر صورت، این مرد چند هفتهای پس از برداشتن این زخم زنده مانده، تا هنگامی که در اثر سقوط صخرهای به رویش در غار شنیدار جان باختهاست. سایر آثار زخم، شامل ضربههایی به سر (شنیدارIوIV، کراپینا) میشود، که به نظر میرسد همگی درمان شدهاند، گرچه نشانههایی از زخمهای سطحی در جمجهها دیده میشود.
[ویرایش] بیماری فرساینده
التهاب مفاصل بویژه درانسانهای نئاندرتال شایع است که علی الخصوص مفاصل از قبیل مچ پا، (شانیدار ۳(، ستون فقرات و لمبر (‹‹پیر مرد›› (La Chapelle-aux-Saints، بازوان (La Quina ۵, Krapina, Feldhofer)، زانوان و انگشتان دست و پا را هدف قرار میدهد. این بیماری ارتباط نزدیکی با بیماری حاد شونده مفاصل، که از وخامت طبیعی ناشی از به کارگیری اعضای بدن تا محدودیت ناتوان ساز در حرکت و از شکل افتادگی را شامل میشود و در درجات مختلفی در اسکلتهای شانیدار مشاهده شدهاست. (۴)
[ویرایش] بیماری هیپوپلاستیک
هیپوپلاسیای مینای دندان یکی از نشانههای فشار در زمان شکل گیری دندانها و آثار به جا مانده از کمبود غذا، جراحت، یا بیماری روی خطوط و شیارها در دورههای مختلف مینای دندان است. مطالعهای که بر روی تاج دندان ۶۶۹ انسان نئاندرتال انجام شده، نشان میدهد که ۷۵٪ افراد مبتلا به میزان و درجهای از هیپوپلاسیا هستند و سوء تغذیه عامل اصلی این بیماری و متعاقب آن از دست دادن دندانها بودهاست. علائم هیپوپلاسیا درتمامی اسکلتها، بویژه اسکلتهای پیر مشهود است و خصوصا در دندانهای ‹‹پیر مرد›› La Chapelle-aux-Saints and La Ferrassie بوضوح دیده میشود.
[ویرایش] عفونت
علائم عفونت در اسکلتهای نئاندرتال معمولا به شکل آسیبهایی بر روی استخوان قابل روئت است که به صورت عفونت سیستماتیک در نواحی ای که به استخوان نزدیک تر هستند، به وجود آمدهاست. علائم زخمهای حاد شونده در شانیدار ۱همانند La Ferrassie ۱ دیده میشود، که زخمهایی که هم در استخوان ران و استخوان درشت نی و هم در استخوان نازک نی او وجود دارد، بیانگر نوعی عفونت سیستماتیک یا کارسینوما (تومور بدخبم/ سرطان) میباشد.
[ویرایش] سرنوشت نئاندرتالها
اصلی: انقراض نئاندرتالها با پیدایش انسانهای ‹‹کرو مگنون›› در اروپا، نئاندرتالها به تدریج حدود ۴۵، ۰۰۰ سال پیش توسط انسان عصر جدید Homo sapiens از مکانهای خود بیرون رانده شدند. علیرغم آن، جمعیتهای نئاندرتال برای هزاران سال در بخشهایی از مناطق قبیل کرواسی فعلی وشبه جزیره ایبریان و نیز شبه جزیره کرامین ماندند.
[ویرایش] رویدادهای مهم تاریخی
- ۱۸۲۸: جمجمههای مربوط به نئاندرتالها در ‹‹منطقه انجیس›› بلژیک کشف شد.
- ۱۸۴۸: جمجمه یک انسان متعلق به عهد دیرین در معدن سنگ فوربز ‹‹گیبرالتار›› یافت شد. در آن زمان کسی به اهمیت آن پی نبرد.
- ۱۸۵۶برای نخستین بار ‹‹جان کارل فوهلرت›› فسیل موسوم به انسان نئاندرتال را که در نئاندرتال، درهای نزدیک متمان که منطقه‹‹ نورث راین- وست فالیا›› آلمان امروزی است، شناسایی کرد.
- ۱۸۸۰آرواره زیرین یک بچه نئاندرتال به همراه آوارهای فرهنگی از قبیل خانه، ابزار و وسایل خاص، و استخوانهای حیوانات منقرض شده در جای امنی یافت شد.
- ۱۸۹۹: صدها استخوان مربوط به نئاندرتالها با شکل و ظاهر خاصی به همراه آثار فرهنگی و استخوانهای حیوانات منقرض شده ترسیم شدند.
- ۱۹۰۸: یک اسکلت تقریبا کامل نئاندرتال به همراه ابزار و وسائل خاص و استخوانهای حیوانات منقرض شده کشف شدند.
- ۱۹۵۷-۱۹۵۳: ‹‹رالف سولکی›› تعداد ۹ اسکلت نئاندرتال را در غار شانیدار، واقع در شمال عراق کشف کرد.
- ۱۹۷۵: مطالعات‹‹اریک ترینکاس›› بر روی پاهای نئاندرتالها این قضیه را تایید کرد که آنها شبیه انسان عصر جدید راه میرفتهاند.
- ۱۹۸۷: ‹‹ترمو لومینیسنس›› جدیدی که از فسیلهایی در فلسطین به دست آمده، تاریخ نئاندرتالها را در غار کبارا/ کبارا به ۶۰، ۰۰۰ و انسان عصر جدید را درغفزه به ۹۰، ۰۰۰ سال نسبت میدهد. الکترون اسپین رزونانس(ESR) این تاریخها را تایید کردهاست. (ESR) تاریخ غفزه را ۹۰۰۰۰ و‹‹ اس سخول›› را ۸۰۰۰۰ میداند.
- ۱۹۹۱: تاریخهای جدید ESR حکایت از آن داشت که نئاندرتال تابون اسرائیل هم عصر انسانهای عصر جدید اهل سخول و غفزه بودهاست.
- ۲۰۰۰: ایگور اوچینیکوف، کیرستن لیدن، ویلیام گودمن و دیگران DNA یک نئاندرتال نوزاد متاخر (۲۹، ۰۰۰ سال) را از غار مزمای غایا در قفقاز بازیافتند.
- ۲۰۰۵ موسسه مردم شناسی تکاملی ماکس پلانک پروژهای را به منظور بازسازی ژن نئاندرتال به راه انداخت.
- ۲۰۰۶: موسسه مردم شناسی تکاملی ماکس پلانک اعلام کرد که در نظر دارد در مورد ۴۵۴ علوم زییستی مبتنی بر کانکتی کات کار کند تا بتواندژن نئاندرتال را بازسازی کند.
[ویرایش] ژنوم
تعداد ژنوم نئاندرتالها سه میلیارد زوج و تقریبا برابر ژنومهای انسان است که احتمالا ژنهایی از نئاندرتالها با ژنهای انسان یکسان است. چنین تصور میشود که مقایسه ژنوم نئاندرتال با ژنوم انسان منجر به افزایش فهم ما در مورد نئاندرتالها و همچنین تکامل بشر و مغز او خواهد شد.
سوانته پابو، محقق DNA بیش از ۷۰ نوع نئاندرتال را آزمایش کرده و به این نتجه رسید که تنها یک نوع از آن دارای DNA کافی برای نمونه برداری بودهاست. DNA اولیه متعلق به یک تکه استخوان ۳۸۰۰۰ ساله یک استخوان ران که در سال ۱۹۸۰ در غار ویندیجا کرواسی کشف شده، نشان میدهد که ۵/۹۹٪ DNA نئاندرتالها و انسان عصر جدید مشترک است. این باور وجود دارد که این دو گونه حدودا ۵۰۰۰۰۰ سال پیش سلف واحدی داشتهاند. برآورد و محاسبات مربوط به طبیعت نشان از آن دارد که این دو گونه ۵۱۶۰۰۰ سال پیش از همدیگر منشعب شدهاند، این در حالی است که آثار فسیلی زمان انشعاب و متفاوت شدن این دو گونه را به ۴۰۰، ۰۰۰ سال پیش نسبت میدهد. دانشمندان امیدوارند با استفاده از سوابق DNA از این نظریه دفاع کنند که این دو گونه با هم آمیزش مشترک داشتهاند.
ادوارد رابین از آزمایشگاه ملی لورانس برکلی در برکلی کالیفرنیا اظهار داشتهاست که آزمایشی که اخیرا روی ژنوم نئاندرتالها انجام شده، حکایت از آن دارد که DNA انسان و DNA نئاندرتالها ۵/۹۹ تا ۹/۹۹٪ یکسان بودهاست.
در نوامبر سال ۲۰۰۶، مقالهای در یک ژورنال آمریکایی تحت عنوان ‹‹ حوادث آکادمی علوم ملی›› منتشر شد که در آن گروهی از محققان از این مساله خبر میدادند که نئاندرتالها و انسانها با یکدیگر آمیزش داشتهاند. اریک ترینکاس از دانشگاه واشینگتن که یکی از نویسندگان این مقاله بود، چنین میگوید: ‹‹ گونههایی از پستانداران که بسیار با هم مرتبط هستند، آزادانه با هم آمیزش میکنند و بچههای بارور زیستا و جماعت نابینا به دنیا میآورند››. این تحقیق مدعی حل و فصل مساله بحث برانگیز انقراض این موجودات است که به باور محققان، جمعیتهای انسانی و نئاندرتال از طریق توالد و تناسل جنسی با هم ادغام شدهاند. اریک ترینکاس میگوید: ‹‹انقراض از طریق شیفتگی پدیده رایجی است››
[ویرایش] فرهنگ عامه
ادبیات عامه تمایل به این داشتهاست که در مورد طرز راه رفتن میمون وار و ویژگیهای مربوط به نئاندرتالها اغراق کند. معلوم شدهاست که برخی از نمونههای اولیه یافت شده در واقع مبتلا به التهاب مفاصل شدید بودهاند. نئاندرتالها کلا موجودات دوپایی بودهاند و میانگین گنجایش مغز آنها از مغز انسانهای عصر جدید اندکی بزرگتر بودهاست، این در حالی است که تصور میشود ساختار مغز آنها به گونهای کاملا متفاوت سازماندهی شده بودهاست.
در اصطلاحات و گفتار عامه از واژه نئاندرتال گاهی اوقات به عنوان توهین استفاده میشود تا فردی را که هوش پایینی دارد و دوستدار استفاده از زور جسمانی است را نشان بدهند. همچنین استفاده از این واژه در مورد یک فرد بدین معناست که او فردی ارتجاعی و معتقد به عقاید منسوخ و قدیمی است، دقیقا همانطور که واژه ‹‹دایناسور›› یا ‹‹الدنگ››/ (ادبیات) الدنگ›› برای اشاره به این صفات مزموم به کار میرود. نقطع عکس این روند توصیفاتی است که از نئاندرتالها در ادبیات به چشم میخورد؛ از قبیل ‹‹وارثان›› (ویلیام گلدینگ)، اثر ‹‹ویلیام گلدینگ›› و سری ‹‹بچههای زمین›› جین م. آئول و همچنین توجه جدی تر بژورن کورتن، دیرینه شناس در بسیاری از آثار خود، از جمله ‹‹رقص ببر›› و در کنار آن در نظریه ‹‹استان گوچ›› روانشاس بریتانیایی که میگوید انسان اصالتا حیوانی دورگهاست.
[ویرایش] همچنین نگاه کنید به:
- انسان غار نشین
- فهرست سایتهای مربوط به نئاندرتالها
- تعامل نئاندرتالها با کرومگنونها
- مردم شناسی از لحاظ جسمانی
- Abrigo do Lagar Velho - اطلاعات بیشتر در مورد بچه لاپیدو
[ویرایش] پیوند به بیرون
- interactive database on the archaeology and anthropology of Neanderthals
- At least ۵٪ Neanderthal admixture in Europeans
- Did free trade cause the extinction of Neanderthals?
- Mitochondrial and nuclear DNA can show conflicting phylogenetic histories
- Neanderthal manifactured pitch
- Homo neanderthalensis reconstruction
- CBS article on latest scientific speculation about Neanderthals in Gibraltar.
- Neanderthal bone gives DNA clues
- Scientists decode Neanderthal genes
- Scientists Build 'Frankenstein' Neanderthal Skeleton
- A NEANDERTHAL'S DNA TALE
- Scots may be directly descended from Neanderthal man