از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
[ویرایش] روشن فکر و روشن فکر از دید کلی
- کلمه ی روشن فکر|روشن فکران|دگر اندیشان ( Open-mind ) بعد از وقوع انقلاب صنعتی در اروپا شکل گرفت و وقایع عمیق فرهنگی را بر کالبد اخلاق فردی و اجتماعی مردم به جای گذاشت .
- بیرون آمدن اروپا از زیر یوغ روحانیون مسیحی و ومتولد شدن صنعت و از طرفی ظهور فلسفه های سکولار و آنارشیستی که اساس دین و واژه های مقدس رایج در زبان مردم عامی را به چالش می گرفتند , نوید دهنده ی طلوع خورشید صنعت و گذر زندگی بشر به دوره ای جدید و مدرن بود .
- تعبیر کلی و خاصی از واژه ی روشن فکر وجود ندارد . این کلمه در حیطه ی روابط و علوم انسانی مطرح می شود و برای همین مشخص , متمایز و دارای اصولی خاص نیست . ولی بخصوص بعد از شکل گیری فلسفه ی تجربه گرایی و ظهور دانشمندان و فیلسوفان بزرگی در این زمینه مانند کانت , ویل دورانت , مونتسکیو , فرانسیس بیکن , هیوم , لاک و دیگران که دایره ی وین را تشکیل می دادند , تعبیر غیر سنتی بودن و متفکر بودن را برای این واژه و مصداق آن بر انسان را در نظر گرفتند . به این مظمون که انسان ها بنا به ماهیت مادی خودشان بایست متکی به عقل و تجربه خویش باشند و در تمام تصمیماتی که می گیرند از روند و زنجیره ی فکری و تجربی , به دور از تعصب و سطحی نگری استفاده کنند .
- هر چند در ابتدا دیدگاه آنارشیستی و آشوبگرانه ( مانند انقلاب فرانسه ) بود و در صدد براندازی تمام قوانین به یکباره همچون یک انقلاب بزرگ بود , ولی کم کم هنجارها و قوانین از دل رفتارهای اکثریت بیرون دوید و اصول خاصی برای رفتارهای جمعی و فردی در نظر گرفته شد تا ارزشیابی از رفتارها مقدور گردد . روشن فکر لقب و یا عنوانی اجتماعی نیست بلکه نوعی شیوه ی اندیشیدن و نگاه کردن به رخداد هاست که در ثشرهای تحصیل کرده و صاحب قلم و فرهنگ مرسوم است و یا حداقل وانمود به رعایت کردن آنها می شود . بخصوص در قرن بیستم این واژه رنگ و بویی دگراندیشانه به خود گرفت , اکثر هنرمندان و بزرگان به درک حقیقی این واژه ره بردند و از اسم کوچک و ناقص آن عبور کرده , به نوعی درک ذاتی در این مورد رسیدند که همانا درک انسان بودن و قوانین طبیعی ای بود که بر خود انسان حاکم بود , نه بر اسطوره ها و ابرانسانهایی که از افسانه ها سر بر می آوردند و مردم را با حرفهای اخلاقی و شعارهای زیبایشان مشغول میکردند .
- در دیدگاه روشن فکری جهالت , قشری نگری و تعصب محکوم به فنا است و معنای اصلی هر عملی را انسانی در نظر می گیرند . دیدگاه سکولار روشن فکری و انسان محوری این مکتب واضع فلسفه ی بازگشت بشر به کالبد اصلی اش که همانا چیزی بجز خودش نیست , می شود . کالبدی که سالها در سیطره ی دین و خداهای واحد ادیان زیر یورش های پیاپی جهالت و سوء استفاده ی روحانیون آن ادیان از مردم مخفی مانده بود تا بشر را در کرسی مناسب قضاوت از خویش بنشاند .
[ویرایش] جریان روشن فکری در ایران
[ویرایش] از قاجار تا پایان پهلوی
- جریان روشن فکری در ایران در زمان حکومت ناصر الدین شاه قاجار آغاز شد و با وقوع انقلاب مشروطه سرعت بیشتری به خود گرفت و سپس با سرنگونی سلسله ی قاجار و روی کار آمدن رضا شاه|سردار سپه دوباره در لاک خود مخفی شد و سالها سر از این لاک بیرون نیاورد .
- دروه ی آغازین رواج روشن فکری در ایران با تأسیس مدرسه ی دارالفنون و دانش آموختگان این مدرسه در کشورهای اروپایی مانند فرانسه که نماد مدرنیته در آن زمان محسوب می شد , عجین بود . بعد از وقوع انقلاب مشروطه , دیدگاه روشن فکری ایران , جوان و خام و از طرفی سازشکار با دیدگاه های سنتی دیگر افراد بود و گاهی تنها نام روشن فکری را با خود یدک می کشید و بجز رعایت یک سری از اداب و رسوم اروپایی به چیز دیگری نمی پرداخت و روح ضد سنتی که در بطن این دیدگاه است را عاری از خشونت ِجاری در دیگر کشورها برای به کرسی نشاندن خواسته ها , رعایت نکرد . از تربیت شده گان این دوره می توان به نویسندگانی مانند صادق هدایت , بزرگ علوی, جمالزاده , جلال آل احمر و... که پرچم دار جنبش روشن فکری ایرانی در نویسندگی این دوره اند , اشاره کرد.
- با به وجود آمدن حزب توده در ایران در سالهای 1297 تا 1302 به وسیله ی دکتر تقی ارانی , دیدگاه روشن فکری در غالب نهی دین و خداپرستی از دیدگاه های کمونیستی رشد بسیاری کرد ولی این دیدگاه ها مانند بسیاری از چیزهای دیگر تنها رو بنا و ظاهری بیش نبودند و فلسفه ی درستی از معانی آنها ارائه نشده بود . با روی کار آمدن محمد رضا شاه پهلوی و زیادتر شدن دانشگاه ها و فضاهای فرهنگی مناسب , این کلمه به یک باره به حقیقت خود نزدیک شد . چند دوره ی تقریبا" امن اجتماعی و اقتصادی که بین سالهای 1342 تا 1356 طول کشید فضا را برای رشد این دیدگاه فراهم کرد ولی همچنان تصور غالب بر محیط فکری دگراندیشان مسلحانه و مبارزه با روشهای خشونت آمیز و انقلابی بود که جریان روشن فکری آن را بر نمی تابید . در این دوره شیوه ی جدیدتری از اسلامیست ها به نام روشن فکری دینی نیز متولد شد که از بنیان گذاران و ترویج دهنده گان اساسی آن می توان به دکتر علی شریعتی اشاره کرد . ولی همچنان فضای روشن فکری , جدای از درک مستقیم حقایق بود . دشمنی های مشخص و مقرضانه ی روحانیون که از اوایل انقلاب مشروطه بر ضد دیدگاههای مدرنتر و رفتارهای غیرسنتی تر که منافع آنها را به خطر می انداخت , مورد تاخت و تاز قرار گرفت و به آن واژه های مانند تهاجم فرهنگی را لقب دادند . در صورتی که دیدگاههای روشن فکری بیشتر از ادیان به انسان ها که آنها را گوسفندانی در گله به حساب می آوردند , توجه می کرد و اصول انسان گرایی را به جای غیب گرایی ترویج می کردند .
[ویرایش] بعد از انقلاب
تعطیلی دانشگاه ها به بهانه ی جنگ , تصویه ی انقلاب های فرهنگی اول و دوم در باب اساتید و دانشجویان , ایجاد جو بی اطمینایی بر محیط های پویای دانشگاهی , سیاسی کردن تمام شئونات زندگی مردم , امنیتی کردن جو مراکز علمی و برگزیدن افراد بسیار نالایق به عنوان استاد و روسای دانشکده ها و دانشگاه ها , رواج اعدام , ترور , قتل و دیگر مسائل که به وسیله ی آنها جو را به نفع خود تغییر بدهند و جرات دگراندیشی و ابراز نظر را از مردم و الاخصوص ارباب قلم بستانند , همه و همه از موارد کارشکنی هایی است که بعد از انقلاب در حق جریان روشن فکری شکل گرفت . از طرفی با به چالش کشیدن هویت جامعه ایرانی و جایگزین کردن تاریخ کشورهای دیگر , ایدئولوژی گرایی اسلامی و بی مهری به تاریخ دیرینه ی ایران زمین این بدخواهی را به نهایت اش رساندند .
[ویرایش] جستارهای وابسته
- فلسفه تجربه گرایی از لاک تا پوپر , جورج نواک
- تاریخ معاصر ایران