آتلانتیس
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
این مقاله نیازمند ویکیسازی است. لطفاً با توجه به راهنمای ویرایش و شیوهنامه آن را تغییر دهید. در پایان، پس از ویکیسازی این الگوی پیامی را بردارید. |
آتلانتیس (به یونانی: Ἀτλαντὶς νῆσος)، در اسطورههای یونان، جزیرهای افسانهای در آن سوی ستونهای هرکول در اقیانوس اطلس است.
نخستین فرد ساکن این جزیره، اونور، با لئوکیپه ازدواج کرد و صاحب یک دختر به نام کلیتو شدند. خدای حامی جزیره، پوسیدون عاشق کلیتو شد و کلیتو از او پنج جفت پس دوقلو به دنیا آورد. پوسیدون جزیره را بین پسرها قسمت کرد و پسربزرگتر اطلس را پادشاه جزیره کرد. از این جزیره در نوشتههای افلاطون یاد شدهاست.[۱]
حدود ۳۵۰ سال قبل از میلاد ' افلاطون در رسالهای تیمائوس (Timaeus) چنین نوشت : «۱۲ هزار سال پیش از این جزیرهای بودهاست بزرگ با تمدنی ستایش انگیز موسوم به آتلانتیس که...» به این ترتیب نام قاره آتلانتیس برای نخستین بار بر قلم افلاطون جاری شد و به زودی بر سر زبانها افتاد . وی در رساله دیگری به نام کور تیاس (Critias) شرح بیشتری از قاره اتلانتیس و تمدن ان نوشت «اتلانتها افزون بر ۲۰ میلیون نفر بودند که در جزیرهای خوش اب وهوا به وسعت ۱۵۴ هزار مایل مربع زندگی میکردند در جنگلهای انبوه اتلانتیس انواع جانوران بزرگ وکوچک میزیستند و شهرهای اباد ان با ساختمانهای عظیم با شکل هرم درخشش نور بود و مرمر ...»
مطابق گزارش افلاطون «... بر این سرزمین اطلس حکومت میراند که مردم او را ستون اسمان میدانستند و در مرکز جزیره در بزرگداشت اطلس معبدی با شکوه ساخته بودند که دیوارهای عظیم داشت و درهای ان تزیین یافته بود از سنگها و فلزات قیمتی در زیر تابش نور خورشید همچون الماس میدرخشید .» افلاطون ادامه میدهد :«مقدس ترین حیوان در نزد مردمان اتلانتیس گاو نر بود که مظهر قدرت بی شمار میرفت و به عنوان برترین هدیه به پیشگاه اطلس با مراسمی شکوهمند در برابر معبد بزرگ قربانی میشد تا فوران خون سنگهای مرمر را رنگ امیزی کند .» به نوشته افلاطون :" در قاره اتلانتیس شهرها به شکلی هندسی و زیبا ساخته شده بودند و کانالهای اب که همچون رگها در بدن به هر سو امتداد داشتند مزرعهها و باغها را سیراب میکردند . اساس فرهنگ و تمدن این مردمان سعادتمند همانا برادری و صفات عالی انسانی بود. اما چون قدرت ایشان روز افزون شد به تدریج شروع به دست درازی به دیگر سرزمینها کردند افلاطون میگوید :روح احساس و کمک در انها دیگر از بین رفته بود انها اعتقاد و ایمان خود را از دست داده بودند انها با سپاهیانی بی شمار قصد فتح اتن و سرزمینهای شرق را داشتند . اما زئوس طوفانی بر انها نازل کرد . مجازاتی که به هیچ وجه قابل تصور نبود . افلاطون در این باره نوشت «طوفان سبب زمین لرزه و سیلهای بزرگی شد که به مدت یک شبانه روز به شدت ادامه داشت وقتی دریا جزیره آتلانتیس را به زیر خود فرو برد و ناپدید گشت» افلا طون تردید داشت که هرگز نشانهای از این سرزمین گمشده به دست اید .او نوشت «اقیانوس در ان نقطه به مکانی غیر قابل عبور و جستجو تبدیل شده است». به این ترتیب و به روایت افلاطون تمدن اتلانتیس در اغاز شکوفایی نابود میشود و سه نیروی سهمگین طبیعت یعنی : اتشفشان و زلزله و طوفان با چنان شدت و خشونتی بر پیکر اتلانتیس میتازد که تصور ان نیز لرزه بر پیکر ادمی میاندازد .این واقعه در سال ۳۵۰۰قبل از میلاد روی میدهد . جزیره اتلانتیس به لرزه در میاید ; زمین از هر سو شکاف بر میدارد و تکه تکه میشود . از قلههای کوه اتش فوران میکند و تکههای مذاب همچون باران مرگ بناها را هدف قرار میدهد . سپس خاکستری داغ همه فضا را تیره و تار میکند و بر سراسر جزیره فرو میبارد تا ... سرانجام چنان کند که آتلانتیس در زیر پردهای سنگین مدفون شود وبه افسانهها بپیوند د . چون افلاطون در گذشت ; اتلانتیس هم از یادها رفت و دیگر کسی سراغ ان جزیره اسرارامیز را نگرفت جز انکه نا مش برای دریای اتلانتیک (واقع در میان سه قاره افریقا اروپا وامریکا) باقی ماند .اما جست و جو گران و دوستداران تاریخ و گذشته زمین با مطاله رسالههای افلا طون در اندیشه جزیرهای فرو میرفتند که در ان مردمی لایق و هوشمند زندگی میکردند و همواره پرسش این بود که اتلانتیس در چه نقطه ا ی قرار داشته و علت واقعی نابودی ان چه بودهاست ؟ ایا چنین تمدنی واقعیت داشته یا افلاطون از رویاهای خود سخن گفته است؟ این تردیدها از انجا قوت میگرفت که اتلانتیس در زبان مصریان باستان به معنی «جزیره بی نام» است و یونانیان باستان نیز علاقه وافری به سرزمینهای اساطیری و داستانهای مربوط به اسطورهها والههها داشتهاند . بنابراین رساله افلاطون میبایستی درباره یک ارمانشهر در جزیره ا ی موهوم میان دریای اساطیری باشد . یک فرض دیگر این بود که افلاطون از تمدنی سخن به میان اورده که نشانهها و چگونگی ان را از زبان دریا نوردان شنیده و خودش چیزهای زیادی به ان افزودهاست. یونانیهای دوره باستان بر این باور بودند که انتهای دنیا صخره عظیمی است در جایی که «ستون هرکول» قرار دارد ! و این ستون همان تخته سنگهای بس بزرگی است که در دو سوی تنگهای بین دریای مدیترانه و اقیانوس اطلس (تنگه جبل الطارق) واقع است .دریا نوردان کشورهای حوزه مدیترانه هرگز جرات نمیکردند از این تنگه بگذرند و خود را به دریاهای ازاد و اقیانوسها برسانند ; اما گاه پیش میامد که کشتیهای کوچک به دست امواج خروشان به اقیانوس اطلس کشیده میشدند و از دهانه تنگه میگذشتند . در این صورت دریانوردهایی که میتوانستند خود را نجات دهند و دوباره به وطن بازگردند حکایتهای شگفت اوری از سرزمینهای سرشار از نعمت و اسایش در ان سوی ستون هرکول تعریف میکردند که بیشتر به افسانه پردازی شباهت داشت تا واقعیت ! ولی افلاطون با جمع اوری اطلاعات و مشاهدات دریانوردها اعتقاد یافته بود که در ان سوی تمدن حوزه مدیترانه تمدن دیگری در جزیرهای میان ابهای خروشان اقیانوس وجود دارد که همان اتلانتیس است . به گمان دانشمندان انچه افلاطون نشانی داده میتواند تمدنی باشد متعلق به دوران پارینه سنگی واقع در منطقهای که در ان یخ بندان وجود نداشتهاست . جست و جوی دانشمندان و کنجکاوی انها برای دستیابی به سرچشمه تاریخی اتلانتیس تا امروز ادامه داشتهاست . انسان با تکیه بر علم واطلاعات خود میخواهد سرانجام در یابد که «اتلانتیس مدفون شده» به طور دقیق در چه نقطهای قرار داشته و کجا میتواند بوده با شد . ایا اتلانتیس قاره ایست تقسیم شده ؟ ایا اقلیمی است غروب کرده در مثلث برمودا ؟ با توجه به نشانههایی که افلا طون در رسالههای خود به دست دادهاست چنین گمان میکنند که جزایر «آ زور» باید از بقایای قاره گمشده اتلانتیس باشد . این جزایر همچون حلقهای به همدیگر در اقیانوس اطلس قرار دارند و بر اساس شواهد و مدارک موجود در حدود ۲۲۰۰ سال پیش از میلاد با شرارههای بر کشیده از قله یک اتشفشان سهمگین و زلزله پس از ان تکه چاره شدهاند . اوتوهنریخ موک که مهندس اتریشی بود و علاقه وافری به تاریخ و جغرافیا داشت کتابی تحت عنوان «راز اتلانتیس» نوشت که شهرتی جهانی یافت و بار دیگر اتلانتیس را بر سر زبانها انداخت . انتشار این کتاب در سال ۱۹۷۶ بود و به اعتقاد نویسنده ان جزیره اتلانتیس نه فقط وجود داشته و دستخوش یک بلای سهمگین طبیعی شده بلکه بازماندگان فاجعه اتلانتیس به سواحل امریکای جنوبی و شمالی و افریقا و اروپا افتاده و به هر سرزمینی که رسیدهاند دانش خود را از شهر سازی و معماری به کار بستهاند تا بناهای عظیم و معبدهای با شکوه و قصرهای بزرگ مانند انچه که خود در اتلانتیس داشتند بسازند . بناهایی همچون اهرام مصر و معبدهای مایا وازتک و... بر اساس فرضیههایی که موک ارایه میدهد بسیاری از تمدنهای دوره باستان از دسته دوم بوده و همگی زاییده یک تمدن مادر به نام اتلانتیس هستند ! زیرا این غیر ممکن است که به طور تصادفی تمدنهای مشابهی در دورترین نقاط گیتی به وجود اید و بخصوص معبدهایی به شکل هرم در هزاران کیلو متر دور از هم (بین النهرین و حاشیه رود نیل و سواحل قاره امریکا و...) ساخته شود . موک حتی معتقد بود که بازی «پلوتا» که در میان اهالی باسک (اسپانیا) رواج دارد همان بازی رایج در تمدنهای مایا و آزتک است و ریشه در فرهنگ سرخپوستان امریکای جنوبی دارد . به گفته موک : زلزله و طوفان هولناکی که ۱۲ هزار سال قبل از میلاد در اقیانوس اطلس روی داد نه تنها تمدن درخشان اتلانتیس را از میان برد بلکه دامنه امواج خروشان ان همه خشکیهای زمین را در بر گرفت و چنان کرد که در کتابهای اسمانی «توفان بزرگ» نام گرفت و ۴۰۰۰ سال از ان طوفان سپری شد تا یک بار دیگر تمدنهای انسانی در اینجا وانجای جهان جوانه بزنند . فرضیههای موک را دانشمندان علم زمین شناسی چنین توجیه میکنند که زلزلههای شدیدی که در کف اقیانوسها رخ میدهد میتوانند چنان لرزش و هیجان شدیدی در ابهای اقیانوس به وجود اورند که موجهای بسیار عظیم به پا شود و همه چیز را در ساحل به کام خود بکشد . در تابستان سال ۱۹۲۰ زلزلهای در منطقه شمال فرانسه (نرماندی) رخ داد که گرچه بیش از چند ثانیه طول نکشید اما تکانهای ان به اقیانوس اطلس و جزایر آزور (Azor) کشیده شد و شهر ساحلی تاپال را ویران کرد . بنابراین طوفانهای عظیم دریایی همچنان که شهرها و تمدنها را به کام خود میکشند میتوانند انچه را که بلعیدهاند بار دیگر از کف اقیانوسها بالا بیاورند و در ان صورت است که ما شاهد پیدا شدن ستو نهای عظیم سنگی و دروازهای بزرگ و گنجها و... خواهیم بود . ایا ممکن است روزی اتلانتیس دوباره از زیر اب خارج شود و بر اثر انقلابهای دریایی بقایای تمدن درخشان اتلانتیس بر روی ان بیاید تا بتوانیم شهرها و معبدها و قصرها را مشاهده کنیم؟ افسانه اتلانتیس شاید روزی با کشف بنای تاریخی به زمان ما پیوند بخورد و رویای دیر پای انسان سرانجام به واقعیت برسد . شاید هم اتلانتیس ارمانشهری است ساخته وپرداخته خیال . به هر روی اگر اتلانتیس بهشت گمشدهاست یا جهنم مدفون شده در اعماق اقیانوسها تا به امروز فکر ادمی را به خود مشغول داشته و فرهنگ ومشخصات ان سینه به سینه پیش امده و هنوز وهمچنان با انسان سخن میگوید . ولی از جذاب ترین و معروف ترین افسانهها و رموز کره خاکی وجود تمدنی با تکنولوژی فوق بشری است که حدود ۱۱۰۰۰ سال پیش در جزیرهای بزرگ به نام آتلانتیس زندگی میکردند از آتلانتیس بارها در کتب تاریخ باستان نام برده شده اما کسی که اندیشه وجود آتلانتیس را در طی سالهای متمادی از گزند فراموشی حفظ کرد فیلسوف نامی یونانی افلاطون (۳۴۷ سال پیش از میلاد) شاگرد تیزهوش سقراط بود وی نحقیقات زیادی در رابطه با آتلانتیس انجام داد و موفق به ایجاد نقشه مدوری از محل تقریبی آتلانتیس شد وی همیشه بر این اعتقاد استوار بود که شهر افسانهای آتلانتیس به راستی روزی وجود داشتهاست . افلاطون در تحقیقان خود از منابع مختلفی از جمله منابع دریانوردی باستان و داستانهای افرادی که آتلانتیس را مشاهده کرده بودند استفاده کرد البته تحقیقات افلاطون هیچ گاه مورد اعتماد قرار نگرفت تا روزی که یک دریانورد هلندی از روی نقشههای افلاطون موفق به کشف ویرانههای شهری در زیر اقیانوس شد .
[ویرایش] مراجع
- ↑ ویل دورانت، ۸۵۸
[ویرایش] منابع
- دورانت، ویل. تاریخ تمدن، یونان باستان (جلد دوم). ترجمهٔ امیرحسین آریانپور و دیگران. سرویراستار، محمود مصاحب. چاپ ششم، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۸، ISBN ۹۶۴-۴۴۵-۰۰۱-۹.
[ویرایش] جستارهای وابسته