نیرو
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
نیرو در فیزیک کمیتی برداری است که باعث شتاب گرفتن اجسام میشود. نیرو را به طور شهودی میتوان با کشیدن یا هُلدادن توصیف کرد. شتاب جسم متناسب است با جمع برداری همهٔ نیروهای وارد بر جسم. در یک جسم صُلب (یعنی جسمی که ابعادش در فضا گسترده است و نمیتوان آن را با یک نقطه تقریب زد) نیرو میتواند جسم را بچرخاند، تغییرشکل دهد یا فشار وارد بر آن را بیفزاید. اثرات چرخشی با گشتاور و تغییر شکل یا فشار با تنش توصیف میشوند.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] تاریخچه
مفهوم نیرو از زمان های دور، در استاتیک و دینامیک مورد استفاده قرار گرفته است. مطالعات باستانی روی استاتیک، در قرن سوم قبل از میلاد، در کارهای ارشمیدس به حد نهایی خود رسید که هم اکنون نیز قسمتهایی از فیزیک مدرن را تشکیل می دهند. در مقابل، دینامیک ارسطو، سوء تدبیرهایی شهودی از نقش نیرو ایجاد کرد که نهایتاً در قرن هفدهم و به خصوص در کارهای ایزاک نیوتن، تصحیح شدند. با پیشرفت مکانیک کوانتومی، هم اکنون می دانیم که ذرات از طریق بر هم کنشهای بنیادین، بر یکدیگر اثر می گذارند و لذا مدل استاندارد فیزیک ذرات، ادعا می کند که هر چیزی که اساساً به عنوان نیرو مشاهده می شود، در حقیقت توسط بوزونهای معیار تأثیر می گذارد. تنها چهار برهم کنش اساسی شناخته شده که به ترتیب قدرت عبارتند از: قوی، الکترومغناطیسی، ضعیف (که در سال ۱۹۷۰،الکتروضعیف (electroweak)به یک بر هم کنش واحد انجام شدند) و گرانشی.
[ویرایش] مفاهيم پیش از نيوتن
مشهور است که ارسطو، نیرو را به عنوان هر چیزی که باعث می شود شیئی یک «حرکت غیر طبیعی» انجام دهد، توصیف کرد.
از قدیم، مفهوم نیرو برای کار کردن هر یک از هفت نوع ماشین ساده، اساسی تلقی می شده است. کمک مکانیکی که یک ماشین ساده فراهم می آورد، اجازه می داد تا یک نیروی کم را برای اثر گذاشتن روی جسمی در فاصله دورتر به کار برد. تجزیه تحلیل ویژگی های این چنین نیروها نهایتاً در کارهای ارشمیدس به غنی ترین حالت خود رسید، که به خصوص به خاطر فرمولبندیکردن رفتار «نیروهای شناور» نهفته در سیالات معروف است.
پیشرفت های فلسفهای مفهوم یک نیرو در کاهایی از ارسطو به چشم می خورد. در کیهان شناسی ارسطویی، دنیای طبیعی چهار عنصر را نگه می داشت که در «حالات طبیعی» وجود داشتند. ارسطو عقیده داشت که برای اشیاء سنگین روی زمین مانند آب و زمین، حالت طبیعی این است که بدون حرکت روی زمین بمانند و این که آنها اگر تنها باشند، تمایل دارند به این حالت برسند. او بین میل ذاتی اشیاء برای رسیدن به «جای طبیعی» (برای مثال افتادن اشیاء سنگین) که به یک حرکت طبیعی منجر می شود، و حرکت غیرطبیعی یا اجباری که به عملکرد پیوسته یک نیرو محتاج است، تمایز قایل شد. این نظریه مبتنی بر مشاهدات روزمره این که اشیاء چگونه حرکت می کنند (مثلاً این که عملکرد ثابت یک نیرو برای حرکت کردن یک ارابه لازم است) مشکلات مفهوم زیادی از جمله برای توجیه رفتار پرتابهها (مثلاً حرکت یک پیکان) داشت. این کاستیها به طور کامل در قرن هفدهم در کارهای گالیله حل شد که متأثر از این ایده موجود در اواخر قرون وسطی بود که اشیائی که در یک حرکت اجباری هستند، یک نیروی ذاتی جنبشی با خود حمل می کنند.[نیازمند منبع]
گالیله در اوایل قرن هفده آزمایشی انجام داد که در آن سنگها و گلولههای توپی هر دو به پایین غلت داده می شدند تا به این وسیله نظریه حرکت ارسطو را رد کند. او نشان داد که اشیاء به مقداری مستقل از جرمشان، توسط گرانش شتاب می گیرند و بحث کرد که اشیاء همواره سرعت اولیه خودشان را بازمی یابند مگراینکه روی آنها نیروی مثلاً اصطکاک عمل کند.
[ویرایش] مدلهای بنیادی نیرو
- نوشتار اصلی را بخوانید: نیروهای بنیادی در فیزیک
همهٔ نیروهایی که در جهان دیده میشوند، از چهار نیروی بنیادی سرچشمه میگیرند. نیروی هستهای قوی و ضعیف فقط در اندازههای بسیار کوچک دیده میشوند و اجزای بنیادی ماده (ذرات زیراتمی) را در کنار هم نگه میدارند. نیروی الکترومغناطیسی بین بارهای الکتریکی و نیروی گرانش بین اجسام جرمدار اثر میکند. همهٔ نیروهای دیگر در طبیعت بر پایهٔ این چهار نیرو هستند. مثلاً نیروی اصطکاک به خاطر برهمکنش الکترومغناطیسی بین اتمهای سطح دو جسم است یا نیروی فنر (قانون هوک) نیز به خاطر نیروهای الکترومغناطیسی بین اتمهای سازندهٔ فنر است. نیروهای مرکزگرا (یا گریزازمرکز) در واقع نیروهای مَجازی هستند که به خاطر چرخش دستگاه مختصات دیده میشوند.
[ویرایش] نیروهای نابنیادی
خیلی وقتها در توصیف پدیدهها از برخی جزئیات آنها چشم میپوشیم. این کار باعث میشود بتوانیم مدلهای سادهای برای آنها بسازیم و نیروهایی را تعریف کنیم که پدیده را به تقریب توصیف میکنند.
[ویرایش] نیروی عمودبرسطح
وقتی جسمی را روی سطح همواری میگذاریم، نیروی گرانشی به آن وارد میشود. برای این که جسم در سطح فرونرود، نیرویی نیز از سوی سطح به جسم وارد میشود. این نیرو به خاطر رانش الکترومغناطیسی بین اتمهای جسم و اتمهای سطح است و نیروی عمودبرسطح نام دارد. مقدار این نیرو همیشه به اندازهای است که نیروهای دیگر عمود بر سطح (مانند وزن جسم) را خنثی کند.
[ویرایش] اصطکاک
مقالهٔ اصلی: اصطکاک
اصطکاک نیرویی است که با حرکت دو سطح نسبت به هم مخالفت میکند. مقدار این نیرو منتاسب است با نیروی عمودبرسطح بین دو جسم. در مدلهای سادهشده، اصطکاک را در دو دستهٔ اصطکاک جنبشی و اصطکاک ایستایی ردهبندی میکنند.
نیروی اصطکاک ایستایی fs وقتی دو جسم نسبت به هم ساکناند به هر یک از دو جسم وارد میشود و دقیقاً مخالف نیرویی است که میخواهد دو جسم را نسبت به هم بلغزاند. این نیرو مقدار بیشینهای دارد که با نیروی عمودبرسطح متناسب است:
fs,max = μsN
ضریب تناسب μs ضریب اصطکاک ایستایی نام دارد و وابسته به ویژگیهای دو سطح است. مقدار نیروی اصطکاک میتواند بین صفر تا این مقدار بیشینه تغییر کند.
نیروی اصطکاک جنبشی fk وقتی دو جسم نسبت به هم در حرکتند به هر یک از دو جسم وارد میشود و مقدار آن ثابت و برابر با fk = μkN است. این نیرو در خلاف جهت حرکت دو جسم نسبت به یکدیگر است و با حرکت آنها مخالفت میکند. ضریب تناسب μk ضریب اصطکاک جنبشی نام دارد و وابسته به ویژگیهای دو سطح است. μk معمولاً کوچکتر از μs است.
مدل سادهشدهٔ بالا فقط به تقریب درست است. مثلاً در این مدل نیروی اصطکاک به مساحت تماس دو جسم وابسته نیست، حال آنکه در عمل این نیرو به سطح تماس دو جسم بستگی زیادی دارد.
[ویرایش] نیروی مقاومت شاره
نیروی مقاومت شاره هنگامی که جسمی با سرعت در یک شاره (سیال) مانند آب یا هوا حرکت میکند به آن وارد میشود. این نیرو خلاف جهت حرکت جسم است و مقدارش تابعی از سرعت جسم است.
[ویرایش] مکانیک نیوتنی
ایزاک نیوتن، اولین کسی است که به طور صریح بیان کرده است که یک نیروی ثابت، یک میزان ثابت تغییر (مشتق زمانی) اندازه حرکت را موجب می شود. در حقیقت او اولین و تنها تعریف مکانیکی نیرو را ارائه داد (به صورت مشتق زمانی اندازه حرکت: ). در سال 1687 نیوتن کتاب "Philosophiae Naturalis Principia Mathematica " خود را چاپ کرد که در آن او مفاهیم اینرسی، نیرو و ایستایی برای توصیف حرکت اشیاء استفاده کرد. خدمت بعدی نیوتن به نظریه نیرو قانون متد کردن حرکت اجسام آسمانی بود که ارسطو با مشاهده حرکت روی زمین، می پنداشت که آنها در یک حالت طبیعی حرکت ثابت هستند. او قانون جاذبه را ارائه داد که می توانست برای حرکت های آسمانی که قبلاً توسط قانون حرکت سیاره ای کپلر قابل توجیه بودند، به کار رود. مدل نیروی جاذبه او چنان قوی بود که از آن برای پیش بینی وجود اجسامی بزرگ همانند نپتون استفاده شد قبل از اینکه آنها را واقعاً مشاهده کنند.
قوانين حرکت نيوتن هر چند معروف ترین معادله ایزاک نیوتن F = ma است، او در واقع شکل دیگری از قانون دوم حرکت خود، با استفاده از حساب دیفرانسیل ارائه کرد. در کتاب "Principia Mathematica"، نیوتن سه قانون حرکت ارائه کرده است که رابطه ای مستقیم با چگونگی توصیف نیروها در فیزیک دارند.
قانون اول نيوتن قانون اول نیوتن درباره شرایط لازم برای سکون بحث می کند و به ویژه "اینرسی" را تعریف می کند که به جرم یک جسم مربوط است. با در نظر گرفتن ایده ارسطویی "حالت طبیعی"، شرط سرعت ثابت چه در حالت صفر و چه در حالت ناصفر، اینک "حالت طبیعی" اشیاء سنگین تلقی می شود. اشیاء به حرکت خود در حالت سرعت ثابت ادامه خواهند داد مگراینکه تحت تأثیر یک نیروی نامتعادل خارجی قرار گیرند.
قانون دوم نيوتن اغلب نیرو را با استفاده از قانون دوم نیوتن، به صورت حاصلضرب جرم m در شتاب تعریف می کنند. فرمول گاهی به عنوان دومین فرمول معروف فیزیک تلقی می شود. نیوتن هرگز F = ma را به صورت صریح بیان نکرد، بلکه قانون دوم نیوتن در کتاب "Principia Mathematica" به صورت معادله دیفرانسیل برداری
توصیف شده است، که در آن اندازه حرکت سیستم است. نیرو میزان تغییر اندازه حرکت در واحد زمان است. شتاب میزان تغییر سرعت در واحد زمان است. این نتیجه که به صورت نتیجه ای مستقیم caveat در قانون اول نیوتن حاصل می شود، نشان می دهد که عقیده ارسطویی که یک نیروی شبکه ای لازم است تا یک شیئ در حال حرکت را با سرعت ثابت (و لذا با شتاب صفر) حفظ کند، به وضوح غلط بوده و فقط نتیجه یک تعریف نادقیق نبوده است. استفاده از قانون دوم نیوتن به هر یک از صورتهایش به عنوان تعریف نیرو، در برخی از کتابهای درسی غیر دقیق تر، بی اعتبار معرفی شده است. زیرا این تعریف، همه محتویات تجربی را از قانون حذف می کند. در حقیقیت، در این معادله بیانگر یک نیروی شبکه ای (جمع برداری) است؛ در حال سکون، طبق تعریف، این بردار، صفر است. اما با این وجود نیروهایی متعادل موجود هستند و در واقع، قانون دوم نیوتن، نحوه تناسب شتاب و جرم را با نیرو بیان می کند که کدام یک از آنها را می توان بدون مراجعه به نیرو تعریف کرد. شتاب را می توان با با محاسبات حرکت شناسی (سینماتیک) تعریف کرد و نیز جرم را می توان مثلاً از طریق شمارش اتم ها تعیین کرد. اما با وجود اینکه سینماتیک در تجزیه و تحلیل های پیشرفته فیزیکی بسیار کارآمد است، هنوز سئوالات عمیقی وجود دارد از جمله اینکه تعریف دقیق جرم چیست؟ نسبت عام یک هم ارزی بین زمان فضای جرم معرفی می کند، اما بدون یک نظریه جامع گرانش کوانتومی، این هم ارزی گنگ می باشد چرا که معلوم نیست که آیا و چگونه این ارتباط در مقیاسهای میکروسکوپی برقرار است. با اندکی توجیه بیشتر، قانون دوم نیوتن را می توان به عنوان تعریف کمّی از جرم تلقی کرد به این صورت که قانون را به صورت یک تساوی نوشته، واحدهای نسبی نیرو و جرم را ثابت نگه داریم. تعریف نیرو گاهی سئوال برانگیز است چرا که یا نهایتاً باید به درک شهودی ما از مشاهدات مستقیم رجوع کند یا به صورت ضمنی از طریق یک فرمول خودسازگار ریاضی تعریف شود. فیزیکدانان، فیلسوفان و ریاضیدانان معروفی که به دنبال تعریفی صریح تر از نیرو گشته اند، عبارتند از: Ernst Mach, Clifford Truesdell and Walter Noll. پس از کسب موفقیت های تجربی، قانون نیوتن معمولاً برای اندازه گیری قدرت نیروها مورد استفاده قرار می گیرد. (برای مثال با استفاده از گردش های نجومی، نیروهای گرانشی اندازه گیری می شوند) با این وجود، نیرو و کمیتهایی که برای اندازه گیری آن مورد استفاده قرار می گیرند، همچنان مفاهیمی متمایز می باشند. قانون سوم نیوتن قانون سوم نیوتن، از به کار بردن تقارن در موقعیت هایی که نیروها را می توان به وجود اشیائی مختلف نسبت داده حاصل داده می شود. برای هر دو شیئ (مثلاً 1و2) قانون سوم نیوتن بیان می کند که:
این قانون بیان می کند که نیروها همواره به صورت عمل و عکس العمل رخ می دهند. هر نیرویی که از عمل شیئ 2 به 1 اثر می کند. به طور اتوماتیک با نیرویی همراه است که از عمل شیئ 1 بر روی شیئ 2 حاصل می شود. اگر شیئ 1 و شیئ 2 را در یک سیستم یکسان در نظر بگیریم، نیروی شبکه ای روی سیستم حاصل از واکنش های بین اشیاء 1 و 2، صفر است زیرا:
این به این معناست که سیستم ها نمی توانند نیروهایی درونی تولید کنند که غیرمتوازن اند. اما اگر اشیاء 1 و 2 در سیستم های متمایز فرض شوند، آنگاه هر یک از این دو سیستم، نیروی نامتوازنی تجربه کرده طبق قانون دوم نیوتن نسبت به یکدیگر شتاب خواهد گرفت. با ترکیب کردن قوانین دوم و سوم نیوتن می توان نشان داد که اندازه حرکت خطی هر سیستم محفوظ می ماند. با استفاده از
و انتگرال گیری نسبت به زمان، معادله
به دست خواهد آمد. برای سیستمی که شامل اشیاء 1 و 2 است، داریم
که همان محفوظ ماندن اندازه حرکت خطی را بیان می کند. تعمیم این حقیقت به یک سیستم مشتمل بر تعداد دلخواهی از ذرات، کاری سر راست است. این نشان می دهد که تغییر اندازه حرکت بین اشیاء موجود در یک سیستم، تأثیری روی اندازه حرکت سیستم نخواهد گذاشت. به طور کلی از آنجایی که همه نیروها ناشی از بر هم کنش اشیاء صلب است، می توان سیستمی تعریف کرد که در آن اندازه حرکت شبکه ای نه هرگز از بین می رود و نه هرگز به دست می آید.
[ویرایش] منابع
- فرانک ج. بلت. فیزیک پایه. انتشارات فاطمی، ۱۳۷۴.
- ویکیپدیای انگلیسی