محیا
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
محیا فرز سید محی الدین. نام کامل وی: سید محیالدین بن تاجالدین منصور بن قطبالدین حیدر گلباران بن شرفالدین موسی بن تاجالدین منصور بن قطبالدین حیدر بن شرفالدین موسی بن قطبالدین صالح بن سید کامل پیر بن سید محمد عمر سیف الله القتال ، متخلص به «محیا» محیی و بهقول ساممیرزا از شاگردان علامه دوانی بود. محیی در عروض و علو سلیقه و صفای خاطر قرینه بابافقانی است. در تحفه سامی از او آمدهاست:
ندانمت که چنین ساخت بدگمان با من | که تند میشوی از هیچ هرزمان با من | |
به هرکه آن مه بدخو به گفتگو آمد | بود کنایه طبعش در آن میان با من | |
برای مصلحتی دوش گفتهام سخنی | سخن نمیکند امروز بهر آن با من |
فهرست مندرجات |
[ویرایش] زندگی
محیا شاعر خوش قریحهٔ جنوب در روستای عمادالقریه عماده ده یا به گویش محلی «میده» از محلات هفتگانه لار دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در زادگاه خود پشت سر گذاشت و به استناد تذکره آتشکده آذر، در سال ۹۳۳ هجری قمری در شیراز درگذشت. این بیت را از او نقل کردهاست:
دوست جای دیگر و من ماندهام در کوی دوست | کز در و دیوار کوی دوست آید بوی دوست |
[ویرایش] آثار محیی
احمد امین رازی در تذکره هفت اقلیم آوردهاست که محیی در جوانی به زیارت حج رفته و پس از مراجعت، مشاهدات خود را در منظومه عرفانی فتوحالحرمین بر وزن مخزنالاسرار نظامی به نظم کشیدهاست. او پس از چندی راهی گجرات هند شد، آن منظومه را به سلطان مظفربن محمودشاه اهدا کرد و صدهزار سکندری دریافت داشت. محیی شرحی بر تائیه ابن فارض مصری نگاشتهاست. در زیر ابیاتی از کتاب فتوحالحرمین آمدهاست:
بود شبی همچو سر زلف یار | مشکفشان همچو نسیم بهار | |
یافته جان کام زمقصود خویش | شکر کنان بر در معبود خویش | |
ناگهم اندیشه گریبان گرفت | تا سحرم فکر رگ جان گرفت | |
حیرت بسیار مرا رو نمود | بوالعجبیهای خیالم فزود | |
نکته در این گردش پرگار چیست | باعث این گرمی بازار چیست؟ | |
عقل که مانده پس دیوار دین | کی شود آگاه زاسرار این | |
چونکه فتوح دل و جان شد سبب | کرد فتوحالحرمینش لقب |
[ویرایش] محیا در کتاب تحفة الراغبین
نویسنده کتاب «تحفة الراغبین»، سید نعمتالله جزایری در صفحه ۱۹۴ کتاب ذیل شرح حال سید محیا چنین مینویسد:(و از سید تاجالدینبن قطبالدین حیدر گلباران جناب اقدس سید محیا شاعر متولد شد). واضافه میکند. (جناب اقدس شهباز صورت معنی سید محیا شاعرابن تاجالدین منصوربن سید قطبالدین حیدر گلبارانبن شرفالدین موسیبن سید تاجالدین منصوربن سید قطبالدین حیدربن سید شرفالدین موسیبن سید کمالالدین صالحبن سید تاجالدین منصوربن سید کمالالدین صالحبن سید فخرالدین کامل پیر معنی «قدس سره شریف» مدفن کال). سید محیالدین که از این به بعد او را با تخلصش (سید محیا) معرفی میکنیم از تاریخ تولدش اطلاع دقیقی در دست نیست. آنچه مسلم است سید محیا دوران طفولیت را در زادگاهش و در مجاورت خانواده وکنار بارگاه جد بزرگوارش حضرت قتال به آموزش قرآن وعلوم دینی در مذهب امام شافعی پرداختهاست، سپس به روستای کال از محلات هفتگانه لار آن زمان، که بعداً از توابع منطقه فرامرزان بخش بستک میشود و بعد از اجرای تقسیمات جدید کشوری از توابع بخش اشکنان شهرستان لامرد، مهاجرت نموده وآموزش دینی و زبان عربی خود را در خدمت سادات ومشایخ آن سامان تکمیل نمودهاست. محیی مخصوصأ از محضر شیخ عبادالله انصار یکی از مشایخ بزرگ منطقه که سید نسبت به ایشان ارادات خاصی داشتهاند، بهرهها بردهاست.دوران حیات شاعر را میتوان بین سالهای ۱۰۰۵ یا ۱۰۱۰ تا سالهای ۱۰۹۸ و ۱۱۰۰ هجری قمری دانست، آن طور که خود میگوید:
خوش است آب وهوای بنگربیخ | کباب پازنانم برسر سیخ | |
شکار افکند «محیا» بارفیقان | به سّتِ و اربعین والف تاریخ |
تنها سندِ تاریخ ِزندگی شاعر همین دوبیت شعر است، که به حساب جمل برابر با سال ۱۰۴۶ هجری قمری است که دوران جوانی شاعر را نشان میدهد واین سال تقریباً مقارن است با ایامی که بندر عباس توسط شاه عباس فتح گردید و پرتقالیها از بندرعباس رانده شدند ونام بندرعباس از «جرون» و «گمبرو» و بندر گامبرون به بندرعباس تغییر یافت.
[ویرایش] اولین تحقیق جامع در مورد محیا
اولین اثری که در مورد محیا چاپ شدهاست، کتابی است تحت عنوان «محیا شاعری از جنوب» توسط نویسندهٔ نام آشنای هرمزگان آقای استاد احمد حبیبی در سال ۱۳۷۰ و چاپ دوم ۱۳۷۷. ایشان اکنون در سمت «فرماندار شهرستان بستک» به همشهریان خود خدمت میکند. برای ایشان در هر جایی که باشند آرزوی سلامت و سعادت و پیروزی و موفقیت داریم. همچنین برای تمامی عزیزانی که به زنده نگه داشتن فرهنگ محلی اهتمام میورزند.
[ویرایش] محیا در آستانه سید کامل پیر
سید محیا پس از مطالعات عمیق در مسائل دینی وعرفانی یکی از عرفای بنام منطقه میشود و مدتی تولیت آستانه جد بزرگوارش یعنی سید کامل پیر در روستای کال را بعهده میگیرد، آنطور که خود میگوید:
منم محیا که از نسل علیّم | غلام خاص قتال ولیّم | |
زحشر ونشر محیا گشته فارغ | که شیخ آستان کاملیّم |
سپس به پیروی از سیره سلف الصالح راه غربت ومسافرت را انتخاب نموده ومدت دوازه سال در شهرها وروستاهای داخل وخارج به سیر وسیاحت میپردازد ورنج غربت را اینچنین در اشعارش بیان میفرماید:
بهرجا رفتهام مثل وطن نیست | غریبی همچو من در انجمن نیست | |
دو و ده بار سیلان کرده محیا | ستاره سوختهای مانند من نیست |
[ویرایش] سفر وسیاحت
اگر شیخ اجلّ سعدی شیرازی رحمةالله علیه چهلسال به سیر و سیاحت پرداخت و ناصر خسرو بیست و سهسال، سید محیا هم به مدت دوازدهسال در غربت به سیر و سیاحت سپری کرد و تجربهها آموخت. اشعار محیی متأثر از سیر و سفرهای فراوان اوست و بیشتر آنها را در سفر و حذر سرودهاست. سید محیا علاوه بر گردش در شهرها وروستاها وبنادر خلیج فارس و دریای عمان، به شهرهای جنوبی ایران مانند: شیراز، کرمان، مکران و بلوچستان مسافرت نموده و با لنجهای (کشتیهای) بادبانی از طریق بنادر جنوبی به هند و بغداد و بصره مسافرت نمودهاست. زیارت خانهٔ خدا وتشرف به بیتالمقدس از زمرهٔ سفرهای زیارتی او است.
سید محیا ضمن گذر از حاشیه روستاهای جنوب، وارد روستای لمزان، یکی از روستاهای حومه بندر لنگه در هفتاد کیلومتری غرب بندر خمیر، شده و بر روی ستون مسجد این روستا با خط خود این بیت شعر را یادداشت میکند:
غریب شهر شمایم وزین وطن رفتم | محله باتو سپردم کوچه و بازار |
زمانی نیز در بندر نخیلوه از توابع بندر لنگه اقامت گزیده و شعری به مضمون زیر میسراید:
مه من ماه من ماهینه من | شه من شاه من شاهینه من | |
به صحرای نخیلوه خفته محیا | غبار آورد دل آئینه من |
پس از چندی سید محیا به وطن بازگشته و تولیت بارگاه جدش یعنی سید کامل پیر را به عهده میگیرد. براساس یکی از آداب و رسوم دینی و باورهای مذهبی، پس از احداث مسجد، آبانبار، کاروانسرا و برکه، بخشی از ساختمان را تا زمانی که بانی آن در قید حیات میباشد، ناتمام رها میکنند چون معتقدند که تکمیل آثار و ابنیه فوقالذکر به مفهوم تکامل زندگی، عمر پربرکت، آرزوهای ِ به واقعیت پیوسته و گناهان ِ بخشوده، تلقی میشود و در این مقطع از زندگی، الطاف باریتعالی شامل حالش شده و پیش از آنکه گناه جدیدی مرتکب شود ملکالموت را به قبض روحش مأمور مینماید. سید محیا نیز در زمان حیات خود به تجدید بنای مرقد مطهر جد بزرگوارش سید کامل پیر پرداخته اما به تجدید و تکمیل بنای مسجد، صُفّه، حوض و وضوخانه نمیپردازد. از کارهای دیگر عمرانی و خیریه محیی، احداث آبانبار «لرد محیا»، در نه کیلومتری روستای انوه از توابع شهرستان بستک در استان هرمزگان، است. سید محیا دارای سه پسر بنامهای سیدمحمد و سیدعامر و سیدحسن بوده که بیشتر نوادگان او از نسل سیدمحمد است.
[ویرایش] منبع
- حبیبی، احمد ، (محیا شاعری از جنوب) ، انتشارات نوید، شیراز: چاپ اول، ۱۳۷۰ خورشیدی،چاپ دوم ۱۳۷۷.
- بخشایش، محمد نور ، (دیوان محیا) ، ناشر: شرکت انتشارات جهان معاصر ، تهران: چاپ اول، ۱۳۷۳ خورشیدی.
- سیمای شاعران فارس در هزارسال، تألیف حسن امداد، ناشر: انتشارات ما، چاپ اول: ۱۳۷۷ جلد اول
|
|
---|---|
احمد فرامرزی| احمد حبیبی| احمد خان بزرگ| احمد راشد مدنی| احمد نور مدنی | جلودار مهران| حاجی جعفر پالاش| حاجی ملا محمد شریف شاکر| حاج محمد صالح مباشر| حاج ملا اسماعیل| حاجی جعفر گپ| حاج شيخ احمد بزرگ| حسن دوم مدنی| حسن دوم مدنی| حسن فرامرزی| راستی| راشد مدنی| راشد دوم مدنی| سرتيب شيخ عبدالنور| سید کامل پیر| سید محمد سید منصور| شیخ محمد بستکی| شیخ حسن بستکی| شیخ عبدالسلام خنجی| شمد لاوری| شخ حسن عالی| شیخ محمد نور مدنی| شیخ حسن مدنی| شیخ عبدالرحمن بزرگ| شیخ محمد بن شیخ راشد مدنی| شیخ احمد مدنی| عبدالرحمان فرامرزی| عبدالقادر بستكى| عبدالرزاق مشایخی آگاه| عبدالله مدنی| عبدالله نقشبندى| غيرت بستكى| فايز بستكى| قاضی کوخرد | ملای ارباب| محمد رفيع خان| معروف| مصطفی مدنی| ملا محمدعلی کوخردی| محمد سعيد بستكى| مجرم بستكى| محیا بستكى| ملا محمد نامی| محمداعظم خان| محمد رضا خان| محمدعمر سیفالله قتالی| محمد تقی خان| محمد آخوند| مصطفی خان| همت بستكى| هادى خان بستكى| |
شاعران محلی شهرستان بستک هرمزگان | |
بى بى شاه زمان| راستی| ريم| زندكى| سید ابراهیم سید خلیل| سيد ابراهيم كوخردى| شيخ محمد رضا پيروزى| شيخ محمد صالح پيروزى| طلا| عبدالخالق فرخزاد| عبدالرزاق مشایخی آگاه| غريب آشنا| غيرت بستكى| فايز بستكى| محیا بستكى| ملا محمد نامی| محمد افراز| محمد داغبلندان| ملا محمد صالح دِهُنگی| معروف| مجرم بستكى| ملای ارباب| همت بستكى| ياس| |