زروان
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
زُروان به معنی زمان (در حالت عام) و زمان بیکران (در اوستا akarana zorvan)(در حالت خاص) نام خدایی است که به باور فرقهای از زرتشتیان به نام زروانیان، هرمزد و اهریمن از او زاده شدند. زروان در اوستا از ایزدان کم اهمیت است ولی ظاهراً در اواخر دوران ساسانی جایگاهی بسیار بلندپایه یافته بود. زروان به معنی قضا و قدر هم به کار رفتهاست.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] اسطورهٔ زایش هرمزد و اهریمن از زروان
این اسطوره بطور خلاصه بدین گونه است که زروان هزار سال در آرزوی فرزند به قربانی ایستاد.(باید توجه شود که در باورهای اسطورهای ایران این نفس عمل قربانی است که خاصیت دارد) پس از هزار سال شکی به وجود او افتاد. بر اثر قربانیها هرمزد و بر اثر آن شک اهریمن در زهدان او پدید آمد. زروان که دانست هرمزد به دهانهٔ زهدان نزدیکتر است قصد کرد که پادشاهی را به فرزندی که نخست زاده شود بسپارد. هرمزد بنا به سرشتش (آگاهی مطلق) از این تصمیم مطلع شد و برادر خود را نیز آگاه نمود. اهرمین تلاش کرد که نخست از زهدان بیرون بیاید ولی چون هرمزد به خروجی نزدیکتر بود موفق نشد پس شکم را درید و از آن طریق بیرون آمد. زروان به اهریمن گفت که فرزند من نیک و خوشبو است ولی تو پلید و گنده هستی. پس آنگاه هرمزد نیک و آراسته و خوشبو به جهان آمد. زروان بنا به عهدی که کرده بود به ناچار پادشاهی جهان را به مدت نههزار سال به اهریمن سپرد. ولی پادشاهی مطلق جهان پسین به هرمزد خواهد رسید و هرمزد در نهایت بر اهریمن چیره خواهد شد. پس زروان به هرمزد دستهای بَرسَم داد.
[ویرایش] نکاتی چند راجع به زروان
- زروان به عنوان زمان (و مکان) بیکرانه و مطلق خداییست که حتی شناختش برای خدایان دیگر ممکن نیست و هیچ چیز از سیطرهٔ او خارج نیست. (نوعی حالت وحدت وجودی)
- در وداها (اساطیر هندوان) خدایی به نام پرجاپتی وجود دارد که شباهت بسیاری با زروان ایرانی دارد. این خدا در سرودههای کهنتر ودا وجود ندارد.
- شادروان مهرداد بهار معتقد بود که مفهوم زروان (با خصوصیاتی که در نوشتههای فارسی میانه به او نسبت داده شده است) خاستگاهی غیر ایرانی داشته و متعلق به ساکنان بومی ایران پیش از ورود آریاییها بودهاست و بعدها بر اثر آمیزش اقوام و فرهنگها، زروان کماهمیت اوستایی به مقام شامخ زروان متون فارسی میانه میرسد.
- واژه زروان از اوستایی zaurvan به معنی پیری آمده است. این واژه از ریشه هندواروپایی (ger(e به معنی بزرگسال شدن آمده و با واژههای آسی zarond (پیرمرد)، سانسکریت jara (پیری) و یونانی geron (پیرمرد) از یک ریشه است. [1]
[ویرایش] منابع
- هینلز، جان شناخت اساطیر ایران ترجمه ژاله آموزگار و احمد تفضلی
- بهار، مهرداد پژوهشی در اساطیر ایران
[ویرایش] پیوند به بیرون
عناوین مربوط به مزدیسنا | ||
---|---|---|
تاریخچه دین زرتشت |
||
زرتشت | گشتاسب | مزداپرستی در دوره هخامنشی | مزداپرستی در دوره اشکانی | مزداپرستی در دوره ساسانی | تاریخ زرتشتیان پس از اسلام | پارسیان هند | زرتشتیان ایران | دبیرستان فیروز بهرام
|
||
مفاهیم | ||
اهورامزدا | اهریمن | امشاسپندان | سوشیانس |هوشیدر | زروان | فرجامشناسی | هوم | آتشهای مقدس | مغ | گئوشاورورن | دیوها | اردویسور اناهید | فروهر
|
||
افراد مهم | ||
زرتشت | گشتاسب | کرتیر | تنسر | موبدان | ابراهیم پورداوود | بابک خرمدین | فرهنگ مهر | منوچهرجی جاماسپآسانا
|
||
آیینها و اماکن مقدس | ||
جشنها | گاهنبار | سدرهپوشی | آیینهای طهارت | درون | برسم | کستی | ور | گاهشماری زرتشتی | کعبه زرتشت | آتشکدهها |استودان | برج خاموشان | چکچک
|
||
نوشتههای دینی | ||
گاهان | اوستا | خردهاوستا | بندهشن | دینکرد | زادسپرم | شایست نشایست | زند | پازند | مینوی خرد | اردویرافنامه | دادستان دینی | آفرینگان | سیروزه | نیایشها | ماتیکان گجستک ابالیش | ادبیات پهلوی | اوستاشناسی
|