رابعه قزداری
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
رابعه دختر کعب قُزداری که به رابعه بلخی هم شناخته شدهاست، زن شاعر پارسیگوی نیمه نخست سده چهارم هجری (۹۱۴-۹۴۳میلادی) است.
رابعه همدوره با سامانیان و رودکی بود. بسیاری رابعه را نخستین زن شاعر پارسیگوی میدانند. رابعه از عربهای کوچیده به خراسان بود. پدرش فرمانروای بلخ و سیستان وقندهار و بست بود.
رابعه شیفته شخصی به نام بَکتاش میشود و برایش شعر میسراید. برادرش حارث که از این عشق آگاه میشود آشفته میشود و دستور میدهد که خواهرش را به حمام برند و رگهایش را بگشایند تا بمیرد. حکایت او را فقیر نظم کرده نام آن مثنوی را گلستان ارم نهاده و اشعار زیبایی گفنهاست. از آن جملهاست:[۱]
مرا بعشق همی متهم کنی به حیل | چه حجت آری پیش خدای عزوجل | |
به عشقت اندر عاصی همی نیارم شد | بذنبم اندر طاغی همی شوی بمثل | |
نعیم بی تو نخواهم جحیم با تو رواست | که بی تو شکّر زهر است و با تو زهر عسل | |
بروی نیکو تکیه مکن که تا یکچند | به سنبل اندر پنهان کنند نجم زحل | |
هرآینه نه دروغ است آنچه گفت حکیم | فمن تکبر یوماً فبعد عز ذل |
هم از اوست:
دعوت من بر تو آن شد کایزدت عاشق کناد | بر یکی سنگیندل نامهربان چون خویشتن | |
تا بدانی درد عشق و داغ هجر و غم کشی | چون بهجر اندر بپیچی پس بدانی قدر من |
این دو بیت نیز از افکار اوست و محمد عوفی صاحب تذکرهٔ لباب الالباب نقل کرده که بسبب این دو بیت به مگس رویین ملقب شده بود:
خبر دهند که بارید بر سر ایوب | ز آسمان ملخان و سر همه زرین | |
اگر ببارد زرین ملخ بر او از صبر | سزد که بارد بر من بسی مگس رویین |
و این غزل بدو منسوب شدهاست:
ز بس گل که در باغ مأوی گرفت | چمن رنگ ارتنگ مانی گرفت | |
صبا نافهٔ مشک تبت نداشت | جهان بوی مشک از چه معنی گرفت | |
مگر چشم مجنون به ابر اندر است | که گل رنگ رخسار لیلی گرفت | |
بمی ماند اندر عقیقین قدح | سرشکی که در لاله مأوی گرفت | |
قدح گیر چندی و دنیی مگیر | که بدبخت شد آنکه دنیی گرفت | |
سر نرگس تازه از زرّ و سیم | نشان سر تاج کسری گرفت | |
چو رهبان شد اندر لباس کبود | بنفشه مگر دین ترسی گرفت |
و نیز:
عشق او باز اندر آوردم به بند | کوشش بسیار نامد سودمند | |
عشق دریایی کرانه ناپدید | کی توان کردن شنا ای هوشمند | |
عشق را خواهی که تا پایان بری | بس که بپسندید باید ناپسند | |
زشت باید دید و انگارید خوب | زهر باید خورد و انگارید قند | |
توسنی کردم ندانستم همی | کز کشیدن سخت تر گردد کمند |
[ویرایش] منابع
- ↑ هزار سال شعر فارسی. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. ۱۳۶۵ تهران