ناصر پورپیرار
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
برای اثبات پذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. لطفاً با توجه به سیاست ویکی پدیا در قبال منابع با ارائهٔ منابع معتبر این مقاله را بهبود بخشید. مطالب بی منبع ممکن است در آینده حذف شوند. |
ناصر پورپیرار (ناصر بناکننده) یک نویسنده ایرانی متولد ۱۳۱۹ تهران (عضو حزب توده پیش از انقلاب اسلامی) و موسس نشر کارنگ، شریک انتشارات نیل و موسس انتشارات آلفا است و کتابهای خود را از این طریق منتشر کردهاست.[۱] وی منکر وجود بخش اعظم تاریخ ایران و منکر وجود بسیاری از شخصیتهای مستند تاریخی است.
از نظریات او یکی اینست که خاورمیانه پس از یکی از کشتارهای ادعایی او در تاریخ «به مدت ۱۲ قرن بهکلی از سکنه خالی مانده بوده»[3] او فردوسی و شاهنامه همچنین حافظ و دیوان حافظ را «جعلی» مینامند و منکر امامت علی است.[۲]
وی بخشی از انتقادات خود به تاریخنگاری کنونی ایران را در وبلاگش مینویسد [۳]
او همچنین از طرفداران صدام حسین، رئیس جمهور پیشین عراق و از هواداران دیوید دوک، از رؤسای گروههای نژادپرستی آمریکا است.[۴]
نورالدین کیانوری (دبیر کل حزب توده / حزب کمونیست)، در کتاب خاطرات نورالدین کیانوری (انتشارات اطلاعات، تهران، ۱۳۷۱) در صفحات ۵۱۶ و ۵۱۷ ناصر بناکننده (پورپیرار) را اینگونه معرفی می کند: ناصر بناکننده، که پورپیرار امضا میکرد، پس از اخراجش از حزب در سال ۱۳۵۸ به علت خوردن پول حزب و کلاهبرداری از شرکایش در انتشارات نیل و بالاکشیدن حق التألیف آقای محمود اعتمادزاده (به آذین)، با نام مستعار ناریا به انتشار جزوههایی علیه حزب و بدگویی به شخص من، که دستور اخراج او را داده بودم پرداخت.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] ادعاهای پورپیرار
ادعاهای پورپیرار نسبت به تاریخنگاری کنونی ایران از پرداختن به واقعه پوریم که در کتاب استر یهودیان بدان اشاره شده است شروع میشود. وی ادعا میکند که پس از جنایت پوریم به دست یهودیان سرزمین ایران تهی از سکنه میشود.
وی مدعی است که تمام خاورمیانه، پس از پایان پوریم به درازای ۲۰۰۰ سال خالی از سکنه بودهاست و جنبندهای در آن دیده نشدهاست.
از آن جا که وسعت نسلکشی یهودیان، در ماجرای پوریم، خاورمیانه را کاملاً از سکنه خالی کرده بود، پس از ظهور اسلام، این سرزمین با ورود مهاجرینی از تمام همسایگان و از همه سو، به تدریج دارای کلنیهای کوچک انسانی شد که کم ترین پیوند بومی با ایران کهن نداشتند و از مراتب و مناسک و فرهنگ و زبان و پوشش و باورهای پیشین سرزمینهای اصلی خویش پیروی کردهاند.[۵]
به ادعای پورپیرار جنایت پوریم به دست خشایارشاه هخامنشی صورت گرفت و نقشهای کتیبه بیستون در واقع سمبلی است از نسل کشی بومیان «متمدن» ایران که قبل از آریاییان در فلات ایران تمدنهای درخشانی برپا کرده بودند [4]. پورپیرار میگوید که حکومت هخامنشیان که به عقیدهٔ وی قومی از مهاجمین وحشی اسلاو بودند پس از داریوش خاتمه مییابد و آنها به موطن اصلی خود در استپهای اوراسیا برمیگردند. وی ساخت تخت جمشید را «نیمهکاره» دانسته و معتقد است که هرگز تخت جمشید برای سکونت آماده نشد[5]. وی معتقد است که ابنیه کنونی موسوم به پاسارگاد تنها در چند دهه اخیر ساخته شده است.
به ادعای وی هر آنچه را که به اشکانیان نسبت میدهند یا مربوط به دولت تبعیدی کوچک یونان کهن است یا جعل جدید است.
پورپیرار باور نموده که از بعد از داریوش تا قرون اولیه اسلامی هیچ آثار قانع کننده ای از نشانه وجود حیاتی متمدن در سرزمین ایران یافت نشده است.
همچنین وی مدعی عدم وجود ساسانیان بوده و کتیبههای نقش رستم را جعل جدید میداند. وی عکسهای گروههای کاوشگر ایرانشناسی دانشگاه شیکاگو را نیز جعلی خوانده و ادعا کردهاست که سایههای آنها با واقعیت همخوانی ندارند.[۶] به گفته وی اعراب مسلمان با هیچ دولتی به نام ساسانیان نجنگیدند.
وی همچنین وجود خارجی داشتن شخصیتهایی همچون مزدک، مانی، زرتشت، ابومسلم خراسانی، بابک خرمدین، سلمان فارسی را منکر شدهاست. [۷]
وی در آثارش تلاش کردهاست تا تاریخ ایران باستان از اواسط هخامنشیان تا قبل از صفویه را تحریف شده خوانده و آن را «دسیسه مورخین اکثرا یهودی» بداند، به قول او «برای سرپوش گذاشتن بر آن واقعه هولناکی که به همراه متحدین هخامنشیشان بر بومیان ایران آوردند».
وی از داریوش و کوروش هخامنشی به عنوان شیطانهای بزرگ و جنایتکار یاد میکند.[۸]
وی در یکی از کتابهایش مدعی شدهاست که محمد، علی را به جانشینی انتخاب نکرده و این از حکمت پیامبر بودهاست.[۹]
وی در تارنمای شخصی خود ادعا نمودهاست که فردوسی و شاهنامه همچنین حافظ و دیوان حافظ جعل یهود بوده و هرگز چنین شاعرانی وجود خارجی نداشتهاند.
[ویرایش] دلایل ذکرشده برای ادعاها
از دلایل و مدارکی که وی برای بیان ادعاهای خود سود جستهاست میتوان به این موارد اشاره کرد: تورات، ادعای نیمه تمام ماندن تخت جمشید که در مستند تختگاه هیچکس بیان شده و ادعای وی در مورد «عدم وجود آثار شهرنشینی در ایران (همچون کاروانسرا، پل، حمام عمومی، مسجد جامع و...) تا پیش از صفویه، » عکسهای دانشگاه شیکاگو، عکسهایی از بناهای تخت جمشید و پاسارگاد و... دانست.[۱۰] پورپیرار در سال ۲۰۰۵ مدعی شد که «آثار باستانی پیداشده در ایران از جمله نمونههای سفالی پیداشده در نیشابور، بغداد و سامره هیچیک مربوط به پس از پوریم تا سدهٔ دوم هجری نیستند» و این ادعا را به عنوان یکی از مدارک بر سخنان خود دانست.
[ویرایش] نوشتهها[۱]
- پیروز باد ملت
- هزار اتفاق میافتد
- یک مجموعه داستان با عنوان «جنین»
- کتابی در باره زندگی سعدی با نام «مگر این پنج روزه»
- مجموعه ده جلدی با عنوان «تاملی در بنیان تاریخ ایران» که چهار جلد زیر منتشر شده :
- دوازده قرن سکوت
- پلی بر گذشته. بخش اول
- پلی بر گذشته. بخش دوم
- پلی بر گذشته. بخش سوم
- تدوین یک دوره کتاب هشت جلدی «همنشینی رنگها» با همکاری خانم فریال دهدشتی شاهرخ.
- مجموعه هفت جلدی «خطاب به سومین کنگره حزب توده ایران» با امضای مستعار «ناریا»
- همچنین ویراستاری فارسی و بازنویسی دو عنوان کتاب «از زبان داریوش» و «دختری از ایران»
[ویرایش] منتقدان
محمد تقی عطایی و علی اکبر وحدتی دو تن از منتقدین وی، معتقدند ادعای پورپیرار مبنی بر موهوم خواندن هویت تاریخی ایران و نسبت دادن آن به جعل و تحریف یهودیان، از مباحث دیرینه تبلیغات پان عربی است. [۱۱]
داریوش احمدی (کیانی) یکی از نویسندگان در زمینه باستانشناسی است که به نقد نظریات پورپیرار پرداخته و علاوه بر انتشار آنها در وبنوشت شخصی خود (فرهنگ ایران باستان)، جامع نقدهایش را در کتاب «هزارههای پرشکوه» منتشر کردهاست.[۱۲]
هوشنگ صادقی دیگر نویسنده توانایی است که تناقضها و غلطهای فاحش علمی پورپیرار را به شکلی بسیار گویا و قابل فهم برای تمامی افراد، در کتاب «کوروش و بابل» منتشر کردهاست. وی در این کتاب بخشهای مختلف کتابهای پورپیرار را در کنار هم گذاشته و موارد تناقض آنها با همدیگر و با منابع علمی معتبر را به خوانندگان نشان دادهاست.[۱۳]
در این بین، علیرضا افشاری، نویسندهای است که اگر چه خود یکی از منتقدان پورپیرار است، ولی تلاش نمودهاست نقدهای دیگران را نیز در کتاب «نقدهایی بر آرای ناصر پورپیرار، آشتی با تاریخ» جمع آوری و منتشر نماید.[۱۴]
امیر نعمتی لیمایی یکی دیگر از تاريخنگارانی است که به نقد آرای پورپيرار پرداخته است . او به همراه داریوش احمدی در سال 1383 کتابی با نام 12 قرن شکوه منتشر کرد و در آن به نقد ديدگاه های پورپيرار پرداخت .
محمد رضا ترکی از معدود افرادی است که به نقد نظرات پورپیرار در مورد تاریخ پس از اسلام ایران پرداختهاست. وی به نقد نظر پورپیرار در خصوص جعلی دانستن سلمان فارسی پرداخته و با بهره گیری از مطالب نوشته شده توسط پورپیرار به تناقضهای نوشتاری وی پرداختهاست.[۱۵]
شماری از وبنویسان نظرات او را به نقد کشیدهاند. از آن میان میتوان تارنماهای زیر را نام برد:
- وبنوشت هزارههای باشکوه نویسنده وبلاگ: داریوش احمدی(کیانی)
[ویرایش] منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ http://www.karangbooks.com/aboutusf.html
- ↑ پورپیرار، ناصر (۱۳۸۰) پلی برگذشته، بخش دوم: بررسی اسناد. انتشارات کارنگ. تهران. صفحههای ۱۳۸ و ۱۳۹
- ↑ http://www.naria.blogfa.com/
- ↑ حق و صبر - خردمندان سخن میگویند
- ↑ http://www.naria.blogfa.com/85084.aspx
- ↑ بخشی از ادعاهای وی دربارهٔ ساختگی بودن کتیبههای نقش رستم و سایههای غیر واقعی آنجا
- ↑ آقای یشایایی در آن مذاکرهٔ دراز مدت تلفنی نیز یادآور شدم که قتل عام مردم و محو تمدن و هستی شرق میانه، در ۲۵۰۰ سال پیش در ماجرای تاریخی پوریم، از نظر مورخ قابل دفاع تر از این دروغ نویسی و جعلیاتی است که مورخین و باستان شناسان یهود در تولیدات تاریخی قرن اخیر آوردهاند، و برای پر کردن خلاء دراز مدت هستی در منطقهٔ ما، که حاصل گستردگی قتل عام پوریم بود، افسانههای اشکانیان و ساسانیان و زردشت و اوستا و مزدک و مانی را بر هم انباشتهاند، جاعلانه کتیبههای ساسانی حک کردهاند، برای کورش در یک کشتزار چغندر، با دزدی از مصالح مسجد مسلمین، شهرک پاسارگاد ساختهاند، صدها خیانت دیگر در پراکندن اسراییلیات در میان اسناد فرهنگی مسلمین مرتکب شدهاند که حاصل آن تولید شکاف و ایجاد تفرقه و دشمنی در میان مسلمین بودهاست و گفتم که آن سبوی به شدت محافظت شدهٔ پوریم به همت تحقیقات مجموعهٔ «تاملی در بنیان تاریخ ایران»، از دست یهودیان رها شده و شکستهاست و اینک خردمندان منطقهٔ ما از محتویات متعفن آن باخبرند. [1]
- ↑ بخشی از نظرات وی دربارهٔ شاهان پارس و رفتار امروز غرب
- ↑ پورپیرار، ناصر (۱۳۸۰) پلی برگذشته، بخش دوم: بررسی اسناد. انتشارات کارنگ. تهران. صفحههای ۱۳۸ و ۱۳۹
- ↑ [2] نمونههایی از وبنوشت وی درباره این ادعا
- ↑ اعتبار باستان شناختی آریا و پارس: نقدی برکتاب «دوازده قرن سکوت» نویسندگان: محمد تقی عطایی، علی اکبر وحدتی انتشارات شیرازه شابک: ۹-۲۴-۷۷۶۸-۹۶۴ توضیح درباره کتاب مذکور در روزنامه شرق
- ↑ احمدی، داریوش (۱۳۸۳) هزارههای پرشکوه. موسسه فرهنگی انتشاراتی گرگان. شابک: ۷-۴۷-۷۲۲۵-۹۶۴ معرفی کتاب
- ↑ صادقی، هوشنگ (۱۳۸۴) کوروش و بابل. موسسه انتشاراتی نگاه. شابک: ۸-۲۹۰-۳۵۱-۹۶۴ معرفی کتاب
- ↑ افشاری، علیرضا (۱۳۸۱) نقدهایی بر آرای ناصر پورپیرار، آشتی با تاریخ. حوض نقره. شابک: ۴-۰۱-۷۹۶۱-۹۶۴
- ↑ ترکی، محمد رضا (۱۳۸۵) نگاهی به ادعاهای ناصر پورپیرار در باره سلمان فارسی. خردنامه همشهری. شماره ۵ متن کامل مقاله در وبنوشت دکتر محمد رضا ترکی