مزدک
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
مزدک پسر بامداد ازمردم استخر فارس،درگذشته در524 یا 528 پس از میلاد بود. وی در نيمه قرن پنجم ميلادی نهضت اجتماعی مهمی ايجاد کرد که از آن به عنوان کمونيسم ايرانی ياد کرده اند. شهرت مزدک مقارن شاهنشاهی قباد ساسانی به اوج رسيد. اوضاع مملکت در اين زمان سخت آشفته بود و هبتاليان از جانب مشرق و شمال پی در پی به ايران هجوم می آوردند. کشمکش های شديد و خونين مذهبی بين موبدان زرتشتی و يهوديان، فرقه های مختلف مسيحی با يکديگر و دولت ايران با مسيحيان که آنان را عوامل امپراتوری روم می دانست، در جريان بود. خشکسالی های پياپی نيز مردم گرسنه و محروم را به عصيان وامی داشت. مزدک بر مبنای تعليمات مانی در باب آفرينش و جهان ديگر معتقداتی خاص داشت. وي به دو اصل نور و ظلمت و رهايی نهايی نور معتقد بود و مي گفت انسان بايد از علايق دنيوی بپرهيزد تا هرچه بيشتر به رهايی نور از بند ظلمت ماده ياری داده باشد. اما وی به خلاف مانی ازدواج را منع نمی کرد و داشتن يک همسر را کافی می دانست. از نظر اجتماعی مزدک از استاد خود، زرتشت خورگان، پيروری می کرد که سال ها در بيزانس به سر برده بود و با کتب فلسفی يونان از جمله جمهور افلاطون آشنايی داشت. مزدک با توجه به جنبه علمی اين معتقدات می گفت خداوند مواهب حيات را برای استفاده همگان آفريده است. اما حرص و زياده خواهی و انباشتن مال به خشونت و بدرفتاری و نابرابری می انجامد. اين گونه باورها با نظام اجتماعی عصر ساسانی به هيچ روی سازگار نبود. زيرا در آن جامعه، طبقات از يکديگر جدا بودند و کسی نمی توانست، ولو به لياقت و استعداد، از حد اجتماعی خود تجاوز کند. مزدک که سخنوری ورزيده بود و نفوذ کلام بسيار داشت به هواخواهی مردم مستمند از درباريان می خواست که دست به تعديل ثروت زنند.
بدين ترتيب، نهضت مزدک به انقلابی اجتماعی تبديل گرديد و، با آن که مزدک پی روان خود را از ستيز و کينه جويی منع کرده بود، کار به خشونت و افراط کشيد. اما آنچه كه از آن به عنوان اشتراك در زن و خواسته نام برده شده است نه دزديده شدن زنان حرمسرابوده و نه دزدي مال و اموال نجبا چرا كه مزدك خود روحاني معتقدي بوده است.آنچه كه در اين قيام رخ دادعكس العمل روستاييان به فشار و ظلمي بود كه بر آنهامي رفت. علاوه بر آن ايين عياشي دسته جمعي به سبب آنكه از آيينهاي باستاني روستاييان بوده در ميان آنان مرسوم بود. در اين ميان بعضی نجبا نيز به صف مزدکيان پيوستند. قباد، شاهنشاه ساسانی، نيز خود با اصلاحات اجتماعی موافق بود و از مزدک حمايت می کرد. اما بعدها بر اثر وقايعی تغيير رای داد. در پايان شاهنشاهی قباد، پسرش خسرو اول، که بعدها انوشيروان لقب گرفت، مجلس مناظره ای ترتيب داد که در آن روحانيان زرتشتی و مسيحی حريف مزدکيان بودند. مزدکيان مغلوب و قتل عام شدند. گفته اند که در يک روز دوازده هزار مزدکی کشته شد. کتاب های ايشان را سوزاندند و اموالشان را مصادره کردند.
اما افکار مزدک پس از او قرن ها همچنان پنهانی دوام داشت و انتشار می يافت. نيم قرن پس از او، پسر خاقان بزرگ ترکان غربی، به همراهی فقرا و محرومان اطراف، بخارا را متصرف شد و زمين داران و بازرگانان بزرگ را مجبور به فرار کرد اما خود نيز سرانجام سرکوب شد. برخی از محققان، سلمان فارسی، صحابی بزرگ پيغمبر اسلام را نيز از خاندانی مزدکی دانسته اند. در قرن هشتم ميلادی نيز در خوارزم براساس عقايد مزدک عصيانی صورت گرفت که ديری نپائيد و از هم پاشيد.
[ویرایش] منابع
- تاریخ ایران - دکتر خنجی
- تاریخ اجتماعی ایران. مرتضی راوندی. تهران، 1354
- تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ا. آ. گرانتوسكی - م. آ. داندامایو، مترجم، كیخسرو كشاورزی، ناشر: مرواريد 1385
- تاریخ ایران از عهد باستان تا قرن 18، پیگولووسکایا، ترجمه کریم کشاورز، تهران، 1353.