مارلنه دیتریش
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
برای اثبات پذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. لطفاً با توجه به سیاست ویکی پدیا در قبال منابع با ارائهٔ منابع معتبر این مقاله را بهبود بخشید. مطالب بی منبع ممکن است در آینده حذف شوند. |
این مقاله نیازمند ویکیسازی است. لطفاً با توجه به راهنمای ویرایش و شیوهنامه آن را تغییر دهید. در پایان، پس از ویکیسازی این الگوی پیامی را بردارید. |
مرلین دتریش (۲۷ دسامبر ۱۹۰۱ (میلادی) - ۶ مه ۱۹۹۲) هنرپیشه آلمانی-آمریکایی بود. او بهعنوان اولین هنرپیشه زن آلمانی موفق در هالیوود شناخته میشود.
در خلال سابقه کاری طولانی اش که با خوانندگی در کابارهها ، گروه کر و بازی در فیلمها در دهه ۲۰ در برلین شروع شد ، و با ستاره سینما شدن در هالیوود در دهه ۳۰ ، میزبانی برنامهها در دهه ۴۰ در خلال جنگ جهانی دوم ادامه یافت ، و در نهایت به مجری بین المللی برنامههای روی صحنه در دهه ۵۰ تا ۷۰ منجر شد ، دتریش دائما شخصیت خود را تغییر میداد و از همین رو نهایتا یکی از نمادهای سرگرمی قرن بیستم شد . انستیتو فیلم آمریکا AFI دتریش را در لیست بهترین ستارههای زن تمام دورانها در رتبه نهم قرار داد.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] زندگی نامه
[ویرایش] کودکی و سوابق اولیه
او با نام ماری ماگدلین دتریش Marie Magdalene Dietrich در تاریخ ۲۷ دسامبر ۱۹۰۱ در شهر شونبرگ از ناحیه برلین آلمان متولد شد . پدرش لوئیس اریک اوتو دتریشLouis Erich Otto Dietrich و مادرش ویلهلمینا الیزابت جوزفین دتریشWilhelmina Elisabeth Josephine Dietrich بود . دتریش خواهر بزرگ تری به نام الیزابت داشت . در خانواده «لنا» Lena صدایش میکردند . دو اسم اولش را در هم کوتاه کرد تا نام عجیب مرلین را در سن تین ایجری شکل دهد . پدر مرلین افسری در پلیس آلمان بود . وقتی مرلین ۱۱ ساله بود ، او مرد و مادرش با ادوارد وان لاش ازدواج کرد .
دتریش پیش از شروع کار بهعنوان خواننده کر و بازیگر نزد ماکس رینهاردت در تولیدات تئاتر شهر برلین و وین ، ویلون آموخت .
او اولین فیلمش را در سال ۱۹۲۳ بازی کرد و بدون جلب توجهی در تعدادی فیلم بازی کرد . در سال ۱۹۲۹ ، نقش نفس گیر لولا –لولا را بازی کرد ، یک خواننده کاباره که سبب سقوط مدیر مدرسهای میشود . نام فیلم « فرشته آبی » The Blue Angel «بود . فیلم توسط جوزف وان استرنبرگ کارگردانی شود که پس از آن اعتباری برای دتریش کشف نشده دست و پا کرد . همچنین فیلم برای امضای آواز» Falling In Love Again " دتریش مورد توجه قرار گرفت .
[ویرایش] ستاره سینما
با اتکا به موفقیت فرشته آبی ، و با تشویق و تبلیغ استرنبرگ ، که تقریباً در هالیوود کار میکرد ، دتریش به آمریکا نقل مکان کرد و با پارامونت قرارداد بست . پارامونت دتریش را بهعنوان پاسخی آلمانی به ستاره سوئدی MGM گرتا گاربو Greta Garbo در معرض نمایش گذاشت . اولین فیلم آمریکایی اش « مراکش» Morocco توسط استرنبرگ کارگردانی شد و اولین نامزدی اسکارش را برایش بارمغان آورد .
بیشترین سهم دتریش در تاریخ سینما ، بهعنوان ستاره در شش فیلم استرنبرگ برای کمپانی پارامونت بین سالهای ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۵ بود : مراکش ، رسوایی Dishonored ، قطار سریع السیر شانگهای , Shanghai Express ، ونوس بلوند , Blonde Venus ، ملکه اسکارلت The Scarlet Empress ، و شیطان یک زن است The Devil is a Woman . وان استرنبرگ پتانسیلی را در دتریش دیده بود که کارگردانان آلمانی دیگر ندیده بودند .در هالیوود او با دتریش بسیار موثر برای خلق تصویر زن اغواگر فریبندهای کار کرد . دتریش را تشویق کرد که وزن کم کند و بسیار مشتاقانه او را بهعنوان بازیگری راهنمایی میکرد .
بدون وان استرنبرگ ، دتریش در سال ۱۹۳۹ ، بعد از شکست مالی فیلم «شوالیه بدون سلاح» Knight Without Armour در سال ۱۹۳۷ عنوان «زهر گیشه» را کسب کرد . در سال ۱۹۳۹ وقتی دوباره دختر مشروب فروش کابوی ، فرنچی را در وسترن «دستری دوباره میتازد» Destry Rides Again مقابل جیمز استوارت بازی کرد ، ستاره اش دوباره درخشید . این فیلم دوباره آهنگی دیگر را معرفی کرد See what the boys in the back room will have . نقشی مشابه هم در سال ۱۹۴۲ همراه با جان وین در «تباه کنندگان» The Spoilers بازی کرد .
در حالیکه او دیگر شکوه سابقش را بر روی پرده بدست نیاورد ، ولی به بازی در فیلمها ادامه داد ، که شامل ظهور در فیلمهای کارگردانانی برجسته همانند بیلی وایلدر ، آلفرد هیچکاک ، و اورسن ولز و فیلمهای موفقی همانند «یک ماجرای خارجی» A Foreign Affair ، «شاهد تحت تعقیب»Witness for the Prosecution ، «تماس شیطان»Touch of Evil ، «دادگاه نورنبرگ, Judgment at Nuremberg» ، «ترس از صحنه» Stage Fright بود .
[ویرایش] جنگ جهانی دوم
در سال ۱۹۳۷ ، وقتی سابقه سینمایی او در هالیوود رو به افول گذاشت ، در لندن فیلمی برای الکساندر کوردا Alexander Korda تهیه کننده بازی کرد . در مصاحبههای بعدی ، ادعا کرد که وقتی در حال بازی در فیلم «شوالیه بدون سلاح» بازی میکرد ، توسط نماینده حزب نازی برای بازگشت به آلمان دعوت شد ، ولی او وقعی بر این دعوت نگذاشت . دتریش در سال ۱۹۳۹ یک شهروند آمریکایی شد .
در سال ۱۹۴۱ آمریکا وارد جنگ جهانی دوم شد و دتریش اولین ستاره مشهوری بود که روابط جنگی را برانگیخت . او نیروهای مسلح را در خطوط جلوی جبهه با نمایشهای انتقادی جنگی سرگرم میکرد که همین امر حضور او را بعدها در تلویزیون مسطح کرد . دتریش به خاطر عقیده سیاسی محکمش معروف است . همانند بسیاری از مجریان آلمانی دوره ویمار Weimar ، او یک ضد نازی وفادار بود که مخالفت با یهودیان را محکوم میکرد .
او آهنگهای زیادی را همانند «Lili Marleen» برای سرگرم کردن نظامیان ضبط کرد و در جبهههای الجزایر و فرانسه در جلوی آلمانها آن را میخواند . دتریش برای این کارهایش از دولت آمریکا مدال آزادی گرفت . همچنین از دولت فرانسه مدال افتخار شوالیه را دریافت کرد .
[ویرایش] ضبط ها
دتریش صدایی گرفته و بیزار از زندگی داشت که تأثیر بسزایی بر بسیاری از فیلم ، ضبطها ، و تورهای کنسرتهای سراسر جهانش داشت . کنت تینان Kenneth Tynan صدای دتریش را «بعد سوم» وجودش نامید و ارنست همینگوی درباره او گفت «اگر او چیزی جز صدایش نداشت ، میتوانست قلبت را با آن بشکند» .
سابقه ضبط کارهای دتریش به نیم قرن میرسد . پیش از ستاره شدن در سطح بین المللی ، یک آهنگ دو نفری با مارگو لیون به نام «Wenn die Beste Freundin» ضبط کرد . این آهنگ ، با مفهوم لزبین گونه اش ، در سال ۱۹۲۸ در برلین جز آهنگهای برتر بود .
در سال ۱۹۳۰ گلچینهای انگلیسی و آلمانی ای از فیلمش «فرشته آبی» در برلین ضبط کرد . در این زمان بود که برای اولین بار «Falling in Love Again» فردریک هولندر Frederick Hollander را ضبط کرد . این آهنگ را دتریش بعدها در صدها کنسرت اجرا کرد و بگونهای هویت خوانندگی او شد .
در دهه ۵۰ او قراردادی با کلمبیا رکوردز امضا کرد و آهنگی را خواند که ترجمه آلمانی آهنگی آمریکایی برای جنگ جهانی دوم بود ، مارلین دتریش آنسوی آبها Marlene Dietrich Overseas که آهنگ مشهور معتبری در آن عصر شد . همچنین کارهایی را با رزمری کلونی Rosemary Clooney ضبط کرد .
در دهه ۶۰ ، آلبومها و آهنگهای تک بسیاری ضبط کرد که بسیاری از آنها با برت باکاراکBurt Bacharach و در دسته ارکستر بود . «دتریش در لندن» به طور زنده در Queen Theatre در ۱۹۶۴ ضبط شد ، و مستند بادوامی از دتریش در کنسرتها بود . در سال ۱۹۷۲ ، یک برنامه ویژه تلویزیونی ضبط کرد ، «عصری با مارلین دتریش» An Evening With Marlene Dietrich که در تئاتر جدید لندن New London Theatre در لندن ضبط شد . کنسرت با برنامههای اضافی در یک DVD با زمان ۷۵ دقیقه در سال ۲۰۰۳ به بازار آمد .
در سال ۱۹۷۸ ، اجرایش از آهنگ آخرین فیلمش «فقط یک ژیگولو» Just A Gigolo به شکل آهنگ تکی به بازار آمد . او آخرین کارش را در آپارتمانش در پاریس در سال ۱۹۸۷ ضبط کرد : معارفههای گفته شده آهنگها برای آلبومی نوستالژیک توسط اودو لیندنبرگ Udo Lindenberg.
ماکسیمیلیان شل Maximillian Schell سازنده مستند «مارلین» در سال ۱۹۸۴ درباره آهنگ مورد علاقه مارلین از بین کارهایش میگوید که Marlene Singt Berlin-Berlin در سال ۱۹۶۴ که آهنگ schlager در آن آلبوم ضبط شده بود .
[ویرایش] روی صحنه و کاباره
از اوایل دهه ۵۰ تا اواسط دهه ۷۰ ، بهعنوان خواننده دستمزد بالای کاباره به شکل انحصاری کار کرد و در سالنهای اصلی تئاتر شهرهای بزرگ در سراسر دنیا برنامه زنده اجرا کرد .
در سال ۱۹۵۳ ، به دتریش برای اجرای زنده در هتل صحرا Sahara Hotel لاس وگاس دستمزد ۳۰۰۰۰ دلار در هفته پیشنهاد شد . مدت نمایش هم کوتاه بود و تنها شامل اجرای چند آهنگ توسط او بود . لباس حریر جسورانه اش ، که توسط جین لوئیس طراحی شده بود ، نظرها و تبلیغات بسیاری را به خود جلب کرد . این کار آنقدر موفقیت آمیز بود که بدنبالش او قراردادی با Cafe De Paris در لندن برای سال بعد امضا کرد ، و قراردادش در لاس وگاس هم تمدید شود .
این فاز جدیدی در سابقه کاری مارلین بود . وقتی او با باکاراک بهعنوان مدیر برنامههای موسیقی اش در اواسط دهه ۵۰ قراردادی امضا کرد ، نمایشش از خواندن در کلوبهای شبانه به نمایش تک زنی جاه طلبانهای که توصیف آرایهای از جنسی جدید بود بدل شد . فهرست شوهای آماده نمایش او شامل آهنگهایی از فیلمهایش به شهرت آهنگهای روز بود .
بازگشتش به آلمان در سال ۱۹۶۰ ، پاسخهای گوناگونی در بر داشت . بسیاری از آلمانیهای عقیده داشتند او با کارهایش در جنگ جهانی دوم به کشورش خیانت کرد . در حین اجرایش در برلین اعتراض کنندگان فریاد میزدند «مارلین برگرد به خانه ات !» از طرفی دیگر از دتریش توسط آلمانیهای دیگر مثل شهردار برلین ویلی براندت willy Brandt به گرمی استقبال شد . این تور یک فتح هنری بزرگ ، ولی شکستی مالی بود . در همان زمان او توری در اسرائیل را هم پذیرفت ، که دریافت خوبی از آن داشت و سرود ضد جنگ Where Have All the Flowers Gone را در آنجا خواند که تابوی غیر رسمی بر ضد استفاده از آلمان در اسرائیل را شکست .
دتریش دوبار در برادوی در سالهای ۱۹۶۷ و ۱۹۶۸ ظاهر شد که جایزه مخصوص تونی Tony Awardرا برای اجرایش دریافت کرد . لباسش (لباسی که از صدها کریستال پوشیده شده بود و کت پر قویی را شامل میشد) زیرپوشهای بدن نمایش ، نورپردازی دقیق صحنه کمک به حفظ تصویر فریبنده دتریش در سنین کهولت کرد .
در نوامبر ۱۹۷۲ ، نسخهای از نمایشی که در برادوی اجرا کرده بود در لندن به فیلم در آمد . برای همکاری اش ۲۵۰۰۰۰ دلار دستمزد گرفت ، ولی مارلین از نتیجه کار ناخشنود بود . نمایش در ژانویه ۱۹۷۳ از تلویزیونهای لندن و آمریکا پخش شد .
[ویرایش] سالهای آخر
شغل نمایش او ، وقتی در استرالیا نمایشی اجرا میکرد پایش شکست نهایتا در ۲۹ سپتامبر ۱۹۷۵ پایان یافت . او نقشی کوتاه در فیلم «فقط یک ژیگولو» در سال ۱۹۷۹ بازی کرد و چند کتاب در دهه ۸۰ نوشت .
دهه آخر عمرش را در آپارتمانش در شماره ۱۲ مونتایژن پاریس بر روی تخت سپری کرد و در آن مدت بهیچ وجه در انظار عمومی دیده نشد . ماکسیمیلیان شل او را برای مصاحبهای برای فیلم مستندش «مارلین» Marlene در سال ۱۹۸۴ متقاعد کرد ، ولی او بر روی پرده ظاهر نشد . او با دیوید برت David Bret زندگینامه نویس ، که جز معدود کسانی بود که وارد آپارتمان مارلین در پاریس میشد رابطه دوستانه نزدیکی برقرار کرد . گمان میرود برت آخرین کسی ، غیر از خانواده اش ، بوده که با دتریش صحبت کردهاست . دو روز پیش از مرگش : «زنگ زدهام که بگم عاشقتم . و حالا ممکنه بمیرم» . مارلین با دخترش تماس دائمی داشت و او هم مرتبا برای بازدید او به پاریس میآمد . شوهرش ، رادولف سیبر Rudolf Sieber در ۲۴ ژوئن ۱۹۷۶بر اثر ابتلا به سرطان مرد .
در مصاحبهای با مجله آلمانی «اشپیگل» در نوامبر ۲۰۰۵ ، دختر و نوه اش ادعا میکنند که مارلین دتریش در خلال این سالها از نظر سیاسی همچنان فعال بودهاست . او تماسش را با رهبران بزرگ دنیا مثل رونالد ریگان ، میخائیل گورباچف از طریق تلفن حفظ کرده بود و ماهانه ۳۰۰۰ دلار آمریکا مالیات تلفنهایش میشد !
دتریش در ۶ می۱۹۹۲ بر اثر ابتلا به اختلالات کلیوی در سن ۹۰ سالگی در پاریس در آرامش درگذشت . پیکرش ، پوشیده در پرچم آمریکا ، به برلین برگردانده شد و در شهر شونبرگ (زادگاهش) در گورستان فرایدینا Friedenauدر نزدیکی خانهای که در آن متولد شده بود به خاک سپرده شد .
[ویرایش] زندگی خصوصی
بر خلاف شهرت حرفهای اش ، که با دقت بسیاری حفظ شد ، زندگی شخصی دتریش ، از دید عموم دور نگاه داشته شد . او یکبار با دستیار کارگردان ، رادولف سیبر ازدواج کرد که بعدها مدیر کمپانی پارامونت در فرانسه شد .
تنها بچه او ، ماریا الیزابت سیبر ، ۱۳ دسامبر ۱۹۲۴ در برلین متولد شد . بعدها او هم بازیگر شد ، که اهم فعالیتهایش در تلویزیون بود و با نام ماریا ریوا Maria Riva شناخته میشد . وقتی پسر ماریا در ۱۹۴۸ متولد شد ، دتریش خود را «فریبنده ترین مادربزرگ دنیا» توصیف کرد . بعد از مرگ دتریش ، ریوا شرح حالی نسبتاً انتقادی از مادرش چاپ کرد . ماجراهای عاشقانه بسیاری از دتریش شناخته شدهاست ، نه تنها با کارگردانی که او را مشهور کرد ، بلکه با دیگر بازیگران ، که بینشان میتوان از برایان آهرن Brian Aherne ، موریس چوالیر Maurice Chevalier ، و جان گیلبرت John Gilbert نام برد . در سال ۱۹۳۸ ، او اریک ماریا ریمارکه Erich-Maria Remarqueنویسنده را ملاقات کرد . در سال ۱۹۴۱ بازیگر فرانسوی و قهرمان جنگ ژان گابن را ملاقات کرد . رابطه شان در اواسط دهه ۴۰ پایان یافت . در خلال دهه ۵۰ روابطی را با ادوارد مورو Edward R. Murrow و یول براینر Yul Brynner داشت. شوهرش ، که با هم در ارتباط بودند ، در مرغداری ای در کالیفرنیا با کدبانویی نااستوار به نام تامارا ماتول Tamara Matul مدتی طولانی زندگی میکرد .
دتریش بایسکشوال بود . او با مرسدس دی آکوستا Mercedes de Acosta نویسنده هم جریاناتی داشتهاست .
[ویرایش] دارایی
در ۲۴ اکتبر ۱۹۹۳ ، بزرگ ترین بخش دارایی اش به Stiftung Deutsche Kinemathek فروخته شد که هسته نمایشگاه موزه فیلم برلین شد . مجموعه شامل بیش از ۳۰۰۰ پارچه از دهه ۲۰ تا ۹۰ ، شامل لباسهای فیلمها و صحنههایش تا لباسهای شخصی دتریش میشد ، ۱۵۰۰۰ عکس ، ۳۰۰۰۰۰ صفحه از سندها شامل مکاتباتش با یول براینر ، ژان گابن ، ارنست همینگوی ، نانسی و رونالد ریگان ، جوزف وان استرنبرگ ، اورسن ولز و بیلی وایلدر میشد ، و پوستر و صداهای ضبط شده اش میشد .
محتویات آپارتمان منهتن دتریش ، همراه با عوامل شخصی دیگرش مثل جواهرات در حراج عمومی در ۱ نوامبر ۱۹۹۷ فروخته شد .
[ویرایش] تصویر و میراث
دتریش هرگز با صنعت سرگرمی هالیوود یکی نشد و همیشه در سینمای جریان اصلی آمریکا یک خارجی بود . لهجه آلمانی او حالت فوق العادهای به اجرایش میداد ، ولی در چشمان آمریکاییها همیشه یک خارجی بود .
دتریش برای طراحان لباس بزرگ یک نماد مد بود . او یکبار گفت « من برای خودم لباس میپوشم . نه برای تصویر ، نه برای مد ، نه برای مردان .» تصویر عمومی او و برخی از فیلمهایش شامل زمینههای جنسی قوی ای مثل بایسکشوالی میشد .
صدای مشخصش بعدها در آهنگ "Lieder" توسط گروه سه نفری بریتانیایی Fascinating Aïda مسخره شد .
مدونا بارها در کارهایش با ظاهر و سبک کاری دتریش ، بخصوص در ویدئوی «Express Yourself» و در خلال اجرای «Like a Virgin» بیعت کرد .
در سال ۱۹۹۲ لوحهای در محل تولد دتریش در برلین ، شونبرگ نصب شد
در سال ۱۹۹۷ تمبری با تصویر دتریش در آلمان چاپ شد .
بعد از جدالهای فراوان ، که قرار بود در برلین ، شونبرگ خیابانی را به نامش کنند ، تصمیم گرفته شد به جای آن در نوامبر ۱۹۹۷ به افتخار مارلین دتریش مارلین دتریش پلازا در برلین پرده برداری شد .
در سال ۲۰۰۲ او شهروند افتخاری برلین شد .
[ویرایش] فیلمشناسی
•Im Schatten des Glücks (۱۹۱۹)
•تراژدی عشق (۱۹۲۳)
•ناپلئون کوچک (۱۹۲۳)
•مرد کنار جاده (۱۹۲۳)
•جستن به زندگی (۱۹۲۴)
•رقص دیوانه (۱۹۲۵)
•بارون جعلی (۱۹۲۶)
•مانون لاسکات (۱۹۲۶)
•مادام بچه نمیخواهد (۱۹۲۶)
•یک دوباری مدرن (۱۹۲۷)
•بکش بالا ، چارلی ! (۱۹۲۷)
•بزرگ ترین چاخان او (۱۹۲۷)
•کافه الکتریک (۱۹۲۷)
•پرنسس اولالا (۱۹۲۸)
•خطرات دوران نامزدی (۱۹۲۹)
•دستت را میبوسم مادام (۱۹۲۹)
•زنی که آرزو دارد (۱۹۲۹)
•کشتی مردان گمشده (۱۹۲۹)
•فرشته آبی (۱۹۳۰)
•مراکش (۱۹۳۰)
•رسوایی (۱۹۳۱)
•قطار سریع السیر شانگهای (۱۹۳۲)
•ونوس بلوند (۱۹۳۲)
•آهنگ آهنگها (۱۹۳۳)
•ملکه اسکارلت (۱۹۳۴)
•بخش مد هالیوود (۱۹۳۵)
•شیطان یک زن است (۱۹۳۵)
•من عاشق یک سرباز بودم (۱۹۳۶) ناتمام
•آرزو (۱۹۳۶)
•باغ الله (۱۹۳۶)
•شوالیه بدون سلاح (۱۹۳۷)
•فرشته (۱۹۳۷)
•دستری دوباره میتازد (۱۹۳۹)
•هفت گناهکار (۱۹۴۰)
•شعله نیواورلئان (۱۹۴۱)
•نیروی انسانی (۱۹۴۱)
•بانو مایل است (۱۹۴۲)
•تباه کنندگان (۱۹۴۲)
•پیتسبرگ (۱۹۴۲)
•شغل نمایش در جنگ (۱۹۴۳)
•دنبال پسرها برو (۱۹۴۴)
•سرنوشت (۱۹۴۴)
•مارتین رومانیاک (۱۹۴۶)
•گوشوارههای طلایی (۱۹۴۷)
•یک ماجرای خارجی (۱۹۴۸)
•اره برقی (۱۹۴۹) از کارهای برجسته
•ترس از صحنه (۱۹۵۰)
•در آسمان بزرگراهی نیست (۱۹۵۱)
•رانچوی بدنام (۱۹۵۲)
•داستان مونت کارلو (۱۹۵۶)
•دور دنیا در هشتاد روز (۱۹۵۶) از کارهای برجسته
•شاهد تحت تعقیب (۱۹۵۷)
•تماس شیطان (۱۹۵۸)
•دادگاه نورنبرگ (۱۹۶۱)
•روباه سیاه : داستان حقیقی آدولف هیتلر (۱۹۶۲) (مستند) (راوی)
•پاریس ، وقتی جلز ولز میکند (۱۹۶۴) از کارهای برجسته
•عصری با مارلین دتریش (۱۹۷۲) فیلم کنسرت لندن
•فقط یک ژیگولو (۱۹۷۹)
•مارلین (۱۹۸۴) (مستند) دتریش از کارگردان خواست تنها صدایش را ضبط کند و از او و صورتش فیلم نگیرد .