معزی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
در متن این مقاله از هیچ منبع و ماخذی نام برده نشدهاست. شما میتوانید با افزودن منابع بر طبق اصول اثباتپذیری و شیوهنامهٔ ارجاع به منابع، به ویکیپدیا کمک کنید. مطالب بیمنبع احتمالاً در آینده حذف خواهند شد. |
امیرابوعبدالله محمد پسر عبدالملک مُعِزّی نیشابوریشاعری پارسی گو بود. پدرش عبدالملک برهانی از شاعران دربار الب ارسلان بود و در اوایل سلطنت ملکشاه سلجوقی وفات یافت و محمد فرزندش، به جای او به خدمت سلطان ملکشاه در آمد و تخلص شعری خود معزی را از لقب سلطان که «معزالدین» بود، اقتباس کرد.معزی شاعر بزرگ دربار ملکشاه سلجوقی بود و از سوی این پادشاه لقب امیر گرفت. پس از مرگ ملکشاه، معزی به سلطان سنجر درٱمد. روایت شده است که روزی در شکارگاه تیر سلطان به سینه او خورد و او هر چند از زخم این تیر نبرد، اما مدتها تیر در سینهاش جای داشت و از آسیب آن رنج میبرد. معزی در سال ۵۲۱ هجری قمری وفات یافت.
دیوان او مشتمل بر هجدههزار بیت شعر به زبان فارسی است.بیشتر اشعار معزی قصیده و غزل مدحی و توصیفی است. انوری،معزی را به تقلید از اشعار دیگر شعرا متهم میکند؛که تأثیر عنصری و فرخی در اشعار او دیده میشود.
[ویرایش] نمونه اشعار
ای ساربان منزل مکن جز در دیار یار من | تا یک زمان زاری کنم بر ربع و اطلال و دمن | |
ربع از دلم پرخون کنم،خاک دمن گلگون کنم | اطلال را جیحون کنم،از آب چشم خویشتن | |
آن جا که بود آن دلستان،با دوستان در بوستان | شد گرگ و روبه را مکان،شد گور و کرکس را وطن | |
ابر است بر جای قمر،زهر است بر جای شکر | سنگ است بر جای گهر،خار است بر جای سمن | |
کاخی که دیدم چون ارم،خرمتر از روی صنم | دیوار او بینم به خم،ماننده پشت شمن | |
زینسان که چرخ نیلگون کرد این سراها را نگون | دیار کی گردد کنون گرد دیار یار من |