See also ebooksgratis.com: no banners, no cookies, totally FREE.

CLASSICISTRANIERI HOME PAGE - YOUTUBE CHANNEL
Privacy Policy Cookie Policy Terms and Conditions
عمان سامانی - ویکی‌پدیا

عمان سامانی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

از شاعران معروف شهر سامان استان چهارمحال و بختیاری ایران است. از آثار معروف عمان سامانی می‌‌توان به گنجینه اسرار او اشاره کرد.

ميرزا نور الله "عمان سامانی" ملقب به تاج الشعرا از شاعران صاحب نام و پر آوازه سالهای 1258 تا 1322 قمری است ، نياکان او همه از درر سرايان، پارسی گوی و آذری سرای اعصار خود بوده اند، پدرش مرحوم ميرزا عبدلله متخلص به " ذره" مولف کتاب جامع الانساب و جدش ميرزا عبدالواهاب سامانی متخلص به" قطره" و عمويش ميرزا لطف لله متخلص به "دريا" همگی از شاعران عهد ناصری بوده که در دانش های ديگر هم دستی داشته اند اما آوازده هيچيک از آنان چون عمان نمی باشد.

اما سامان مرکز بخش لار يکی از چهار محال بختياری است که سه محل ديگر عبارتند از کيار و گندمان و ميزدج اين چهار محل سابقا جزء استان دهم(اصفهان) بوده، اما بعدا" به عنوان استانی مستقل به مرکزيت شهرکرد در آمده است و خوب است بدانيد اهالی سامان به لهجه آذری هم سخن می گويند "علی هذا" شاعران آن ديار به لهجه آذری هم شعر می سرايند.

نقل است که جنازه عمان را در مسجد جامع سامان به خاک سپردند و بعدها به نجف اشرف و غری شريف به دار الاسلام انتقال دادند.

گنچينه الاسرا شاه کار نامه عمان است. مرحوم استاد حبيب الله فضائلی "رحمت الله عليه" در وصف گنجينه الاسرار آورده است اين کتاب بحق کنز الاسرار يا چنانچه خود سراينده ناميده گنجینه الاسرار است، اسراری از ظهور عشق و جمال، اسراری از راز و نياز عاشق و جذبه های معشوق، اسراری از سير و سلوک و حالات وجد و شوق، اسراری از سوز وگداز و هجران و وصل.

شخصيتی چون حضرت حسين عليه السلام را با خصوصيات مراتب صوری و مجموعه حالات معنوی و مقامات عالی الهی و نبوغ و محوريت اجتماعی آن حضرت، در ذهن خود بياوريد و آنگاه جوانی چون علی اکبر را که خلقا" و خلقا" آئينه تمام نمای پيغمبر عظيم الشان اسلام بوده با تمام آراستگی و شايستگی به آن اضافه کنيد و آنگاه روانه ميدان خونش نماييد، آيآ اين حالات و واردات درونی چنين پدر و پسر را بهتر از اين می توان بيان کرد.

تا که اکبر با رخ افروخته --- خرمن آزادگان را سوخته

ماه رويش کرده از غيرت عرق---- همچو شبنم صبحدم بر گل ورق

بر رخ افشان کرد زلف پرگره ----لاله را پوشيده از سنبل زره

نرگسش سرمست در غارتگری------ سوده مشک تر بگلبرگ طری

تا آنجا که گويد:

آمد و افتاد از ره با شتاب----- همچو طفل اشک بر دامان باب

کای پدر جان همرهان بستند بار------ مانده بار افتاده اندر رهگذار

و پاسخش را از زبا ن امام چنين می آورد:

در جواب ازتنگ شکر قند ريخت ---- شکر از لبهای شکر خند ريخت

گفت کای فرزند مقبل آمدی------ آفت جان رهزن دل آمدی

کرده ای از حق تجلی ای پسر---- زين تجلی فتنه ها داری بسر

راست بهر فتنه قامت کرده ای----- ده کز اين قامت قيآمت کرده ای

نرگست با لاله در طنازی است----- سنبلت با ارغوان در باز است

در رخت مست غرورم می کنی----- از مراد خويش دورم می کنی

گه دلم پيش تو گاهی پيش اوست----- رو که با يک دل نمی گنجد دو دوست

بيش از اين بابا دلم را خون مکن-------- زاده ليلا مرا مجنون مکن

پشت پا برساغر حالم مزن------- نيش بر دل سنگ پر نالم مزن

خاک غم برفق بخت دل مريز------- بس نمک بر تخت لخت دل مريز

همچو چشم خود بقلب خود متاز----- همچو زلف خود پريشانم مساز

حايل ره مانع مقصد مشو------- بر سر راه محبت سد مشو

لن تنالوا البر حتی تنفقوا ------ بعد از آن مما تحبون گويد او

نيست اندر بزم آن والا نگار------ از تو بهتر گوهری بهر نثار

هر چه غير از اوست سد راه من------ آن تب است و غيرت و من بت شکن

چون تو را او خواهد از من رو نما--------- رو نما شو جانب او رو نما

تا اينکه می گويد:

پس برفت آن غيرت خورشيد و ماه------- همچو نو از چشم و جان از جسم شاه

همچنين حالات و واردات درونی خواهر و برادری همچون حسين و زينب را در چنان موقعيتی بنگريد تا چگونه مجسم ساخته است.

کای سوار سر گران کم کن شتاب----- جان من بختی سبکتر زن بررکاب

تا ببسوم آن رخ دلجويت ------------و تا ببويم آن شکنج موی تو

تا آنجا که می گويد: پس ز جان بر خواهر استقبال کرد ------ تا رخش بوسد الف را دال کرد

تا بدانجا که می آورد:

با تو هستم جان خواهر همسفر---------- تو بپا اين راه کوبی من بسر

خانه سوزان را تو صاحبخانه باش---------- با زنان در همرهی مردانه باش

تا آنجا که می سرايد:

گفت زينب در جواب آن شاه را-------- کای فروزان کرده مهر و ماه را

عشق را از يک مشيمه زاده ايم--------- لب به يک پستان غم بنهاده ايم

تا به اينجا سخن را می رساند که:

معنی اندر لوح صورت نقش بست-------- آنچه از جان خواست اندر دل نشست

شد عیان در طور جانش رايتی---------- خر موسی صعقا زان آيتی

و نيز می گويد:

از رکاب ای شهسوار حق پرست----------- پای خالی کن که زينب شد ز دست

هم در وصف حضرت زينب می گويد:

زن مگو مرد آفرين روزگار--------- زن مگو بنت الجلال اخت الوقار

زن مگو خاک درش نقش جبين -------- زن مگو دست خدا در آستين

این نوشتار خُرد است. با گسترش آن به ویکی‌پدیا کمک کنید.


aa - ab - af - ak - als - am - an - ang - ar - arc - as - ast - av - ay - az - ba - bar - bat_smg - bcl - be - be_x_old - bg - bh - bi - bm - bn - bo - bpy - br - bs - bug - bxr - ca - cbk_zam - cdo - ce - ceb - ch - cho - chr - chy - co - cr - crh - cs - csb - cu - cv - cy - da - de - diq - dsb - dv - dz - ee - el - eml - en - eo - es - et - eu - ext - fa - ff - fi - fiu_vro - fj - fo - fr - frp - fur - fy - ga - gan - gd - gl - glk - gn - got - gu - gv - ha - hak - haw - he - hi - hif - ho - hr - hsb - ht - hu - hy - hz - ia - id - ie - ig - ii - ik - ilo - io - is - it - iu - ja - jbo - jv - ka - kaa - kab - kg - ki - kj - kk - kl - km - kn - ko - kr - ks - ksh - ku - kv - kw - ky - la - lad - lb - lbe - lg - li - lij - lmo - ln - lo - lt - lv - map_bms - mdf - mg - mh - mi - mk - ml - mn - mo - mr - mt - mus - my - myv - mzn - na - nah - nap - nds - nds_nl - ne - new - ng - nl - nn - no - nov - nrm - nv - ny - oc - om - or - os - pa - pag - pam - pap - pdc - pi - pih - pl - pms - ps - pt - qu - quality - rm - rmy - rn - ro - roa_rup - roa_tara - ru - rw - sa - sah - sc - scn - sco - sd - se - sg - sh - si - simple - sk - sl - sm - sn - so - sr - srn - ss - st - stq - su - sv - sw - szl - ta - te - tet - tg - th - ti - tk - tl - tlh - tn - to - tpi - tr - ts - tt - tum - tw - ty - udm - ug - uk - ur - uz - ve - vec - vi - vls - vo - wa - war - wo - wuu - xal - xh - yi - yo - za - zea - zh - zh_classical - zh_min_nan - zh_yue - zu -