ایده‌آلیسم آلمانی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

تاریخ فلسفه
ریشه‌های اندیشه فلسفی
بر پایهٔ تمدن و مکان:
فلسفه شرقی
فلسفه هندی
فلسفه چینی
فلسفه ایرانی
فلسفه اسلامی
فلسفه یهودی
فلسفه مسیحی
فلسفه کره‌ای
فلسفه یونان
بر پایهٔ دوره و زمان:
فلسفه پیشاسقراطی
فلسفه دوران باستان
فلسفه قرون وسطی
فلسفه عصر نوزائی
سدهٔ هفده: عصر خرد
سدهٔ هجده: عصر روشنگری
سدهٔ نوزده: آرمان‌گرایی، ماده‌گرایی
فلسفه مدرن
فلسفه معاصر


یک مرحله مهم تکامل تاریخی فلسفه در دوران سرمایه داری، پیدایش فلسفه کلاسیک آلمان در قرن نوزدهم است. فلاسفه ای چون کانت، فیشته، شلینگ، هگل و فویرباخ نمایندگان برجسته جریانات مختلف این فصل مهم تکامل تفکر فلسفی هستند. در این دوران بورژوازی آلمان راه ویژه رشد خود را می پیمود و علوم تجربی و ریاضی آن عصر تکامل چشمگیری یافته و فلسفه فرانسه و انگلستان عمیقا در افکار تأثیر کرده بود. این عوامل ریشه های اجتماعی و معرفتی تکامل فلسفه را در آلمان تشکیل می دهند.

کانت (۱۷۲۴ ـ ۱۸۰۴) فیلسوف آلمانی. آزادی به مفهوم کانتی آن، مادامی که با آزادی هر فرد دیگر، بتواند در چارچوب یک قانون عمومی برقرار باشد، تنها حق اولیه‌ای است که به هر انسانی به دلیل انسان بودنش تعلق دارد. کانت همهٔ دیگر اصل‌های حقوق بشری مانند برابری و استقلال انسان را از همین اصل بنیادین آزادی مشتق می‌کند. کانت در فلسفهٔ سیاسی خود، نه تنها آخرین پیوندهای میان اندیشهٔ سیاسی دوران جدید و دورانهای پیش از آن را بطور قطعی می‌گسلد، بلکه فراتر از آن، مفهوم «حق طبیعی» عصر روشنگری را به گونه‌ای پیگیر رادیکالیزه می‌کند.

هگل (۱۷۷۰-۱۸۳۱) که بزرگ‌ترین نماینده فلسفه کلاسیک آلمان است ایده آلیست عینی است. فلسفه هگل دارای یک هسته معقول است که درک روند دیالکتیکی تغییر و تحول واقعیت است. منتهی هگل این روند را نه سیر تکاملی ماده بلکه سیر ایده مطلق می دانست. ایده ای که از خود خارج شده و پس از یک دوره تحول بار دیگر به خود باز می گردد. شالوده طبیعت و جامعه به عقیده او ایده مطلق و روح جهانی است. بنابر این اسلوب فلسفه هگل دیالکتیکی است ولی محتوی آن ایده آلیستی است. به همین جهت هگل نتوانست یک سیستم فلسفی علمی و حتی در متدولوژی واقعا علمی ایجاد کند. او تنها روح مطلق و مقولات و مفاهیم را در حرکت مداوم می دید و به دیالکتیک طبیعت و جامعه پی نبرد.

لودویک فویرباخ (۱۸۰۴-۱۸۷۲) فیلسوف دیگر آلمانی علیه محتوی ایده آلیستی فلسفه هگل برخواست و یک سیستم ماتریالیستی ایجاد کرد. برای فویر باخ طبیعت شالوده هستی و پایه سیستم فلسفی اوست. طبیعت ، انسان و شعور را می آفریند. او فلسفه تهی از طبیعت را پوچ و توخالی می دانست. ولی فویر باخ در هماوردی با ایده آلیسم هگلی، دیالکتیک ـ یعنی تئوری به غایت ارزمند حرکت دائمی و تکامل بی پایان را ـ هم به همراه ایده آلیسم هگل به دور انداخت و نتوانست این دو را از هم جدا کند.


[ویرایش] منابع و پیوند به بیرون


این نوشتار در زمینهٔ فلسفه خُرد است. با گسترش آن به ویکی‌پدیا کمک کنید.