آنا آخماتووا
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
آخماتووا در ۱۹۲۲ - پرتره از پتروف ودکین
|
|
زمینه فعالیت | شاعر. نویسنده. |
تولد | ۲۳ ژوئن ۱۸۸۹ حوالی اودسا، روسیه. |
مرگ | ۵ مارس ۱۹۶۶ بیمارستان دٌمو ددوو در حوالی مسکو |
نام دیگر | آنّا آندرییوا گارینکو |
ملیت | روس |
سالهای فعالیت | ۱۹۱۰ تا ۱۹۶۶ |
همسر یا شریک زندگی | نیکولای گومیلیف (شاعر) (ازدواج ۱۹۱۰ - جدایی ۱۹۱۸) ولادمیر شیلیکو (باستانشناس) خیلی زود جدا شدند. نیکلای پونین (مورخ هنری) در ۱۹۵۳ در اردوگاه کار اجباری مرد. |
فرزندان | لف گومیلیف |
والدین | پدر:آندره گارنکو |
آرامگاه | گورستان کوماروو لنینگراد |
گفتاورد | |
«من در شعر رابطهام را با زمان و زندگی نوین مردمم یافتم. خوشبختم از اینکه در این سالها زندگی کردهام و وقایعی را که نظیرشان در تاریخ یافت نمیشود، به چشم دیدهام.» | |
صفحه در وبگاه IMDb |
آنّا آخماتووا، با نام اصلی آنّا آندرییوا گارینکو (به روسی: Анна Ахматова، نام اصلی Анна Андреевна Горенко) (۱۸۸۹-۱۹۶۶) شاعر و نویسنده روس. یکی از بنیانگذاران مکتب شعری آکمهئیسم (به روسی: Акмеизм) (اوجگرایی). او همسر نیکولای گومیلیف شاعر و مادر لِف گومیلیف نویسنده و مردمشناس است.
بنمایههای اشعار وی را گذر زمان، خاطرات و یادبودهای گذشته، سرنوشت زن هنرمند و دشواریها و تلخیهای زیستن و نوشتن در زیر سایه استالینیسم تشکیل میدهد.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] زندگی
[ویرایش] کودکی
آنّا در ۲۳ ژوئن ۱۸۸۹ (در گاهشماری رایج در آن زمان ۱۱ ژوئن) در بالشوی فانتان (فوارهٔ بزرگ) در نزدیکی بندر ادسا به دنیا آمد. جد مادریاش، احمدخان (احمد به روسی میشود آخمات)، از خانهای تاتار و از نسل چنگیز بود. در آن زمان پدرش مهندس مکانیک کشتی بود و از نیروی دریایی بازنشسته شده بود. یک ساله بود که به همراه خانوادهٔ به تسارسکویو سلو، یا «روستای شاهی» نزدیک سن پترزبورگ نقل مکان کردند و او تا شانزده سالگی در همان جا زندگی کرد. تسارسکویو سلو همان جایی است که پوشکین، شاعر برجستهٔ روس، نیز جوانیاش را در آن گذرانده بود. این تقارن برای آنا الهام بخش بود و همیشه از آن سخن میگفت. در زندگینامهای به نام «مختصری از خودم» آخماتووا مینویسد:
«نخستین خاطراتام از تسارسکویه سلو اینها است: شکوه ِ سبز و مرطوب ِ پارکها، مرتعی که للهام مرا به آنجا میبرد، میدان ِ اسبدوانی با اسبهای ِ ریزودرشت و رنگارنگی که در آن میتاختند، ایستگاه ِ قدیمی و چیزهای ِ دیگری که بعدها ذکرشان در چکامهٔ روستای ِ شاهی آمد.»[۱]
خواندن را با کتاب الفبای تالستوی آموخت. در پنج سالگی سخن گفتن به فرانسه را یاد گرفت آنهم تنها با گوش دادن به درسهایی که خانم معلمی به بچههای بزرگتر میداد. در مدرسه گرامر تسارسکویه نخستین شعر خود را، در یازده سالگی، سرود.[۲] پدرش، آندره گارنکو، وقتی از زبان او شنید که میخواهد شاعر شود معلوم نیست چرا تصور کرد شاعر بدی خواهد شد برای همین به او اخطار داد که نام خانوادگیشان را با این شعرها خراب نکند. آنا هم بهجای استفاده از نام خانوادگی پدرش از نام جد مادریاش آخماتووا استفاده کرد و ناماش از آن پس شد آنا آخماتووا. در ۱۹۰۵ پدر و مادرش از هم جدا شدند و مادر فرزنداناش را با خود ابتدا به اوپاتوریا برد و بعد از مدتی به کییف رفتند و آنجا ساکن شدند. ۱۹۰۷ در کییف، در دبیرستان فوندوکلییفسکایا تحصیلات متوسطه را تمام کرد و همانجا به دانشگاه رفت. در دانشکده حقوق آموزشگاه عالی زنانه، حقوق خواند.
[ویرایش] ازدواج
در سال ۱۹۱۰، در بیست و یک سالگی، با وجود مخالفت خانوادهاش، با شاعری به نام نیکولای گومیلیف ازدواج کرد. «این ازدواج نتیجهٔ ِ عشق ِ یکطرفهٔ گومیلیوف و چند بار اقدم به خودکشیی ِ او بود، از همین رو دیری نپایید.»[۳] به هر روی پس از ازدواج برای ماهعسل به پاریس رفتند و پس از بازگشت از پاریس، گومیلیوف برای مدتی به حبشه رفت و آخماتووا به سنپترزبورگ نقل مکان کرد و در آنجا برای ادامهٔ تحصیل به دانشگاه رایف رفت و به تحصیل تاریخ و ادبیات پرداخت. سال بعد با همسرش و چند شاعر دیگر گروه موسوم به «کارگاه شعر» را تشکیل دادند و مکتب آکمهایسم را بنیان نهادند.
در این سالها شعرهای او در نشریات مختلف منتشر شد. در ۱۹۱۲ ضمن سفری به شمال ایتالیا از جنوا، پیزا، فلورانس، بولونیا، پادووا، ونیز دیدن کرد. نخستین مجموعه اشعارش به نام «شامگاه» منتشر شد. «این کتاب و اثر بعدی و قرینهاش، باغ گل(۱۹۱۴)، که در میان منتقدان و عموم مردم توفیق بسیاری بهدست آورد، دو کتاب کوچک و بیتکلف بودند که توفیق اولیه آکمهئیسم تا اندازهٔ زیادی مدیون آنها بود.»[۴] در اول اکتبر همین سال فرزندش لِف به دنیا آمد. همسرش خیلی زود آنها را ترک کرد و داوطلبانه به ارتش پیوست. در ۱۹۱۸ از همسرش جدا شد و بعد از مدتی با باستانشناسی به نام ولادمیر شیلیکو ازدواج کرد. امیدوار بود با این دانشمند برجسته بتواند زندگی خوبی داشته باشد اما شیلیکو زن میخواست نه شاعر؛ برای همین شعرهای آنا را در سماور میسوزاند. به هر حال این ازدواج هم دیر نپایید. پس از اعدام نیکولای گومیلیف در ۱۹۲۱ به جرم فعالیتهای ضدانقلابی به تنهایی مسئولیت بزرگ کردن فرزندشان را به عهده گرفت.
[ویرایش] اختناق و سانسور
برای ایوسیف برودسکی
دیگر برای خود یا نسل خود نمیگریم،
اما کاش ناگزیر نبودم که ببینم بر این زمین
داغ زرینِ شکست
فرود میآید بر پیشانیهایی که هنوز چین نخوردهاند. (۱۹۶۴) ترجمه:محمد مختاری.[۵]
هر چند اکثریت نویسندگان و هنرمندان و فرهیختگان روس به تنگ آمده از دیکتاتوری تزار به استقبال انقلاب اکتبر رفتند اما آخماتووا، هر چند هرگز حاضر نشد جلای وطن کند و به صف مخالفان حکومت جدید در خارج از روسیه (اتحاد جماهیر شوروی) بپیوندد، اما از همان آغاز همراهی چندانی با انقلاب نداشت و با اعدام همسر سابقاش و فضای خفقانآوری که حکومت استالین حکمفرما کرده بود در صف ناراضیان جای گرفت. طی سالهای بعد، در دهه سی میلادی، هر چند تحت سانسور شدید حکومت استالین قرار داشت اما به مطالعه و تحقیق در مورد معماری پترزبورگ باستانی و شاعر کلاسیک روس پوشکین پرداخت و عضو آکادمی علوم در پوشکینشناسی شد و مقالات متعددی از او در مورد پوشکین منتشر شد. سه کتاب نیز در بارهٔ پوشکین نوشت که هر سه در زمان خود منتشر شدند. اما از ۱۹۲۲ تا ۱۹۴۰ فقط یکی از کتابهایاش اجازه چاپ مجدد میگیرد.
تنها فرزندش لف در بین سالهای ۱۹۳۳ و ۱۹۴۹ چندین بار به اتهامات واهی دستگیر و هر بار پس از مدتی کوتاه آزاد میشود.[۶] دستگیری پیدرپی فرزندش و زندانی و تبعید در اردوگاههای کار اجباری نیکلای پونین شریک زندگیاش در شعر بلندش به نام سوگواره، که مرثیهای است برای زندگان، به خوبی ترسیم شده است. سوگواره حاصل ساعتها انتظار او پشت در زندان لنینگراد به نام کرستی یا صلیبها است. انتظار برای ملاقات با فرزند و شنیدن خبر سلامتیاش.
[ویرایش] جنگ جهانی دوم
چرا این قرن از دیگر زمانها بدتر است؟
نه آیا زان که در هنگامهٔ ِ سرسام و درد
به زخمی بس کهنسال و سیه یازید دست
ولیکن چاره نتوانست و درماناش نکرد؟[۷]
(۱۹۱۹) ترجمه:ایرج کابلی
در جنگ جهانی دوم آنا آخماتووا لنینگراد محاصره شده را با هواپیما ترک کرد. او نخست به مسکو و بعد به تاشکند رفت. تا ژوئن ۱۹۴۴، که به لنینگراد باز گشت، در تاشکند ماند و مانند بقیه شاعران در بیمارستانهای نظامی شعرخوانی میکرد. در دوران جنگ چند شعر از او در مطبوعات چاپ شد. «پس از آن نیز هنگامی که از تاشکند، پناهگاه ِ زمان ِ جنگاش، باز میگشت، سر ِ راه در سالن ِ موزهٔ ِ پلیتکنیک ِ مسکو در برابر ِ جمعیتی سههزار نفری شعر خواند. در پایان ِ این جلسه جمعیت با به پا خاستن و کف زدنی پرشور و ممتد نشان داد که علارغم ِ فشار ِ سانسور و اختناق، مردم چهرههای ِ تسلیمناپذیر را میشناسند و ارج میگذارند.»[۸]
پس از پایان جنگ امید تازهای برای باز شدن فضای سیاسی شکل گرفت. آیزایا برلین که در سفری در ۱۹۴۵ به روسیه با آخاماتووا ملاقات کرد در این باره مینویسد «از او خواستم اجازه دهد شعر بدون قهرمان و یادواره را رونویسی کنم. گفت: «نیازی نیست. مجموعهای از اشعارم قرار است در فوریۀ ۱۹۴۶ از چاپ در آید. دارم غلطگیریاش را میکنم. نسخهای از آن را برایتان به آکسفورد خواهم فرستاد.»»[۹] در همین سالها نخستین نوشتهٔ ادبی خود در قالب نثر را تجربه کرد و آن را به میخائیل میخایلوویچ زوشچنکو (۱۸۹۵–۱۹۵۸) نشان داد و او پیشنهاد کرد بعضی قسمتها را حذف کند و آخماتووا هم موافقت کرد اما پس از دستگیری تنها فرزندش لف تمام یادداشتهای خود را سوزاند.
پس از پایان جنگ جهانی دوم در ۱۴ اوت ۱۹۴۶ قطعنامهٔ کمیتهٔ مرکزی، که گزارش ژدانوف نیز به آن الصاق شده بود، منتشر شد. «در این قطعنامه از آنا به عنوان ِ «فردگرا» و «خانمی از طبقات ِ بالا که پیوسته میان ِ اتاق ِ خواب و نمازخانه در آمدوشْد است» و «یک راهبه یا روسپی یا در واقع راهبهٔ روسپی که روسپیگری را با دعا درهم میآمیزد» و «شعرش به کلی دور از خلق و متعلق به دههزار تن اشراف ِ روسیهٔ ِ قدیم است» یاد شده بود.»[۱۰] پیرو آن در روزنامههای ایزوستیا و لنینگراد از اشعار او به شدت انتقاد شد و سرانجام در همین سال از شورای نویسندگان اخراج شد. هر چند او هرگز بازداشت نشد و به زندان نیفتاد اما در عوض پسرش لف گومیلیوف مانند گروگانی در دست حکومت بارها به زندان افتاد و وقتی برای سومین بار بازداشت شد. آنا که جان تنها فرزندش را در خطر میدید در ۱۹۵۰ مجموعهای انتشار داد به نام درود بر صلح این مجموعه که شامل پانزده قطعه شعر در مدح استالین است در مجله آگانیوک چاپ شد.
[ویرایش] اعاده حیثیت
با مرگ ژوزف استالین در ۵ مارس ۱۹۵۳ انتظار باز شدن فضای سیاسی فرهنگی در شوروی میرفت و سرانجام در ماه مه ۱۹۵۶ با نطق معروف نیکیتا خروشچف در کنگره بیستم حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی فضای سیاسی فرهنگی این کشور بهطور نسبی باز شد. چند ماه پس از این نطق لف گومیلیف از زندان آزاد شد و به مطالعات قومشناسیاش پرداخت و فضای کاری برای آخماتووا هم مناسبتر از پیش شد. هر چند آخماتووا با ناباوری به بازشدن فضای فرهنگی نگاه میکرد اما اعاده حیثیت از او تا جایی پیش رفت که سرانجام در ۱۹۵۹ بار دیگر به عضویت اتحادیهٔ نویسندگان پذیرفته شد و به عضویت هیئت رئیسه آن درآمد.
در ۱۹۶۱ مجموعهای به نام شعرها از او منتشر شد و سال بعد منظومهٔ بدون قهرمان را پس از بیست و یک سال به پایان برد. سرانجام در ۱۹۶۴ در هفتاد و پنج سالگی از آخماتووا بهطور کامل اعاده حیثیت شد و بخش عمدهٔ آثارش در اتحاد جماهیر شوروی مورد پذیرش قرار گرفت و سالهای پایانی عمرش در آرامش گذشت. در ۱۲ دسامبر همین سال در ایتالیا جایزه اتنا تائورمینا (به ایتالیایی: Etna Taormina) به او اهدا شد و برای دریافت جایزه به کاتانیا در ایتالیا سفر کرد. این جایزه طی مراسمی با حضور نویسندگان و منتقدین ایتالیایی و غیرایتالیایی در قلعه اورسینی در سیسیل به او اهدا شد. این جایزه و حضور او در اروپا بار دیگر نام آخماتووا را برسرزبانها انداخت و کسانی که تصور میکردند او در همان سالهای اول انقلاب کشته شده است از زنده بودن او اطلاع پیدا کردند. آخماتووا از ایتالیا به فرانسه و انگلستان رفت. در انگلستان به او دکترای افتخاری از دانشگاه آکسفورد اهدا شد.
او به شوروی بازگشت و تاپایان عمر آنجا بود. البته ماندناش در شوروی موجب نشد که سکوت اختیار کند و از شاعران و نویسندگانی که با سانسور روبهرو میشدند دفاع نکند. در ۱۹۶۴ آشکارا به حمایت از ایوسیف برودسکی (۱۹۴۰–۱۹۹۶) درآمد. «هنگامی که ایوسیف برودسکی در یک «محاکمهٔ نمایشی»، که یادآور دوران استالین بود، محکوم شد، آخماتووا بیدرنگ برایش تقاضای آزادی نوشت و منتشر کرد. در آن زمان در اتحاد شوروی این حرکت آخماتووا انسانیت و شجاعت عالی بهحساب میآمد.»[۱۱]
[ویرایش] سالهای آخر
سالهای آخر عمر آنا آخماتووا سرشار از فعالیت ادبی بود و او در اوج شهرت و محبوبیت بهسر میبرد. از سراسر اتحاد جماهیر شوروی هر روز نامههای ستایشآمیز دریافت میکرد و اطراف او همیشه پر بود از شاعران جوانی که او را میستودند. مردان جوانی بهگردش حلقه زده بودند که همیشه آماده بودند تا هر کاری را برای او انجام دهند.[۱۲]
هر چند در این سالهای پایانی از انزوا خارج شده بود و فرزندش لف هم به مدارج بالای دانشگاهی رسیده بود اما بیماری اجازه نمیداد زندگی پروپیمانی داشسته باشد و پیوسته بیماری او شدیدتر میشد. او از دهه پنجاه به بعد چندین بار سکتهٔ قلبی کرد و هر سال چند هفتهای در آسایشگاه یا بیمارستان بستری میشد تا آن که سرانجام در پاییز ۱۹۶۵ دچار حمله قلبی شد و دیگر هرگز سلامت خود را بهطور کامل بهدست نیاورد و در ۵ مارس ۱۹۶۶ در بیمارستان دٌمو ددوو در حوالی مسکو درگذشت. چند روز بعد جنازه او را با هواپیما به لنینگراد بردند و بنا نبود مراسم رسمی برگزار شود. در ۹ مارس چند تن از دوستان او برایاش مراسم سوگواری، چنانکه آرزو داشت طبق مراسم باستانی کلیسای اورتودوکس، برگزار کردند اما حضور تعداد زیادی از مردم که برای وداع با شاعر مورد علاقهشان به کلیسا آمده بودند موجب شد اتحادیه نویسندگان لنینگراد روز بعد برای او مراسم خاکسپاری رسمی بگیرد.[۱۳] و سرانجام در ۱۰ مارس تابوت او با همراهی مردم و فرزندش لف گومیلیوف و برودسکی (بعدها در ۱۹۸۷ برنده جایزهٔ نوبل ادبیات شد.) در گورستان کوماروو در لنینگراد به خاک سپرده شد. او پس از مرگ بزرگترین شاعر زن روسیه نامیده شد.[۱۴]
[ویرایش] شعرشناسی
«آنا آخماتووا از آن دسته شاعرانی است که نه تبارنامهای در شعر دارد و نه «سیر تطور»ی مشخص و معلوم. او از آن قسم شعرایی است که ناگهان «حادث میشوند»... »[۱۵] هرچند سخن ایوسیف برودسکی در باره شعر آخماتووا در کلیتاش درست است اما به هر حال شعر آخماتووا از «شامگاه»، ۱۹۱۲، تا «شعر بدون قهرمان»، ۱۹۶۳، تغییرات زیادی کرده است.
نخستین شاعری که تأثیر عمیقی بر آخماتووا گذاشت اینّاکینتی فیودوروویچ آننسکی (۱۸۵۶–۱۹۰۹) بود. ایرج کابلی در این باره مینویسد:«در سال ِ ۱۹۱۰... تصادفا نمونهٔ ِ حروفچینیی ِ مجموعه شعر ِ جعبهٔ ِ چوب ِ سرو، کار ِ یکی از خبرهگان و مترجمان ِ برجستهٔ ِ ادب ِ کلاسیک ِ غرب به نام ِ آننسکی به دستاش افتاد و باعث شد که به قول ِ خودش «دنیا را فراموش» کند. سبک ِ کار ِ آننسکی بر خلاف ِ سمبولیستها، که او را ابتدا از خود میدانستند، کاملا «زمینی» و «این جهانی» بود.»سرود[۱۶] در آن زمان در روسیه سمبولیسم مکتب شعری مسلط بود اما دو جریان شعری جدید نیز در حال شکلگیری بود یکی جریانی که آخماتووا و همسر اولاش و چند شاعر جوان دیگر آن را بهوجود آوردند و به آکمهایسم مشهور شد و جریان دیگر شعری جنبش فوتوریسم بود که شاعر شاخصاش مایاکوفسکی بود. هرچند بعدها فوتوریستها بسیار مطرح شدند و آکمهایستها تداوم پیدا نکردند اما «عقاید شعری آغاز دههٔ بیست روسیه تقریباً به تساوی میان هواداران آخماتووا و مایاکوفسکی تقسیم شده بود.»[۱۷] حتا در آغاز فعالیت اکمهایستها «در سال ۱۹۱۴ از سوی منتقدان و جامعهشناسان مارکسیست به خوبی استقبال شد»[۱۸] اما بعدها در زمان استالین به آن عنوان «ادبیات اشراف و زمیندارن» دادند و محکومش کردند.
از نظر فنی آخماتووا مانند سایر شاعران همعصرش در حال شکستن وزنهای عروضی در شعر بود. اما او در حاشیه آنچه قانون و قاعدهٔ مجاز شمرده میشد کار میکرد. «او حتا روشی را برقرار کرد که معمولاً به عنوان «روش آخماتووا» پذیرفته شده است و به تعبیری «ترکیب دوهجاییها و سههجاییها» نام دارد.»[۱۹] او به فراتر بردن حد و مرزهای قافیه نیز کمک زیادی کرد. آنچه را قبلا قافیهٔ آزمایشی مینامیدند او تثبیت کرد. درک ظرایف موسیقیایی شعر آخماتووا فقط با دانستن زبان روسی و شنیدن آن امکانپذیر است و ترجمهٔ آن به زبانهای دیگر بسیار دشوار و شاید محال باشد.
[ویرایش] آثار
[ویرایش] مجموعه اشعار
انسان
اینجا گویی صدای انسان
هرگز به گوش نمیرسد
اینجا گویی در زیر این آسمان
تنها من زنده مانده ام
زیرا نخستین انسانی بودم
که تمنای شوکران کردم[۲۰]
۱۹۱۷. فوج پرندگان سفید. پروین سلاجقه
- ۱۹۱۲ - شامگاه.
- ۱۹۱۴ - تسبیح.
- ۱۹۱۴ - گلستان یا باغ گل.
- ۱۹۱۴ - فوج پرندگان سفید.
- ۱۹۲۱ - بارهنگ.
- ۱۹۲۲ - ۱۹۲۲ بعد از میلاد (Anno Domini MCMXXI)
- ۱۹۴۰ - گزیده اشعار "از شش کتاب".
- ۱۹۶۳ - فاتحه و شعر بدون قهرمان.
- ۱۹۶۵ - پرواز زمان و صدای شاعران. گزیدهای از برگردان شعرهای خارجی.
[ویرایش] پس از مرگ
- ۱۹۶۷ - شعرهای آخماتوا.
- ۱۹۷۳ - افسانه بدون قهرمان و بیست و دو شعر.
- ۱۹۷۶ - گزینه اشعار.
- ۱۹۸۹ - گزینه اشعار.
- ۱۹۸۵ - دوازده شعر از آنا آخماتوا.
- ۱۹۹۰ - کلیات اشعار آنا آخماتوا.
[ویرایش] کتابهای
- خروسک طلایی،
- آدولف بنیامین سونستان
- میهمان سنگی
[ویرایش] ترجمهها
آخماتوا اشعار ۱۵۰ شاعر، از ۷۸ زبان مختلف، را به روسی برگردانده است. بیتهای ترجمه شده توسط او بالغ بر ۲۰ هزار است.[۲۱]
[ویرایش] نمایشنامه
آخماتووا در کارنامهٔ ادبی خود نمایشنامهٔ نیمه تمامی دارد به نام اِنوما اِلیش. فکر نوشتن این نمایشنامه در سالهای تاشکند(۱۹۴۲ - ۱۹۴۴) به سراغاش آمد. زمانی که به بیماری تیفوس دچار شده بود در کابوسی هذیانوار طرح اولیه این نمایشنامه را مینویسد و بعد میسوزاند. آخماتووا در آغاز دهه ۶۰ میلادی کار بر روی این نمایشنامه را از سر میگیرد و با کمک دوستاناش نادژدا ماندلشتام و رانفسکایا و دیگرانی که قبل از سوزاندن متن تاشکند آن را برایشان خوانده بود سعی میکند که متن فراموش شده را بازنویسی کند که البته توفیق چندانی نصیباش نمیشود. به هر حال در سفری که آخماتووا برای دریافت جایزهٔ اتنا تائورمینا به ایتالیا کرد در ضیافتی که به افتخار او برگزار شده بود بخشهای بازسازی شدهٔ اِنوما اِلیش را میخواند و تئاتر دوسلدورف به او پیشنهاد میکند که آن را روی صحنه ببرد و آخماتووا هم میپذیرد و پیگیرانه روی آن کار میکند که سکتهٔ قلبی و سپس مرگ این کار را نیمه تمام میگذارد.[۲۲]
[ویرایش] جوایز و افتخارات
- ۱۹۶۴ - جایزهٔ اتنا تائورمینا (به ایتالیایی: Etna Taormina) در ایتالیا.
- ۱۹۶۴ - دکترای افتخاری از دانشگاه آکسفورد لندن.
[ویرایش] در سینما و تآتر
[ویرایش] تآتر
در ۲۰۰۶ بر اساس نمایشنامهای به قلم جان اتیکن نمایشنامهنویس استرالیایی به نام «کشتیها آهسته میگذرند» در استرالیا به روی صحنه رفت. در این نمایش که اکثر وقایع آن در آشپزخانه میگذرد آنا که ویوین گلنس نقش او را بازی میکند دارد اشعارش را برای لیدیا (با بازیگری ایرنه جارزابک) میخواند تا او حفظ کند و بعد اشعار سوزانده شوند.[۲۳]
[ویرایش] سینما
در ۲۰۰۷ لیندا فیورنتینو امتیاز ساخت فیلمی از روی فیلمنامهٔ نوشته شده توسط جیم کورتیس را خریداری کرد که بر اساس زندگی آخماتووا نوشته شده است.
[ویرایش] آخماتووا در زبانهای دیگر
آثار آخماتووا به زبانهای مختلف ترجمه شده است. در ۲۰۰۴ کتابی با عنوان کلمهای که مرگ را شکست میدهد: شعرهای خاطره (به انگلیسی: The Word that Causes Death's Defeat: Poems of Memory) از شعرهای آخماتووآ ترجمه ننسی ک. اندرسن توسط انتشارات دانشگاه ییل منتشر شد. در این کتاب اندرس ضمن ترجمهٔ سه شعر از آخماتووا تحلیل مفصلی از شعرها ارائه داده است.[۲۴]
[ویرایش] در زبان فارسی
[ویرایش] نمونه اشعار ترجمه شده
برای آشنایی با اشعار آخماتووا و تفاوتهای برگردان اشعارش در زبان فارسی نمونههایی ذکر میشود.
- سوگواره (رکوئیم) قطعه II
ایرج کابلی | محمد مختاری | احمد اخوت |
---|---|---|
دن است آرام بر بستر روانه،
درآید ماه ِ زرد اینجا شبانه. شود داخل، کُله کجکرده یک سو ببیند سایهٔی در خانه ام او. من ام اینجا: زنی رنجور و بیمار؛ من ام اینجا: زنی تنها و بییار. پسر در بند دارم شوی در گور، بخوانیدم دعایی از ره ِ دور.[۲۵] |
دُنِ آرام به آرامی روان است،
به خانه میآید ماه زرد، به درون میآید و کلاهش را شنگولانه کج نهاده، ماه زرد سایهای میبیند. این زن بیمار است، این زن تنهاست، شوهر در گور و پسر در زندان، برایم کمی دعا کن.[۲۶] |
دُن نجیب به آرامی جاری است
ماه زردفام به درون میآید ماه کج کلاه پا به خانه میگذارد ماه زردفام سایهای میبیند در خانه یک زن است، زنی بیمار در خانه یک زن است، زنی تنها شوهر زن مرده است، پسر او در زندان پس دعایی بخوان، دعایی برای من[۲۷] |
- قسمتهایی از چند شعر و چند ترجمه
احمد پوری | عبدالعلی دستغیب | سیروس طاهباز |
---|---|---|
از «درشتیها» با تو چنان خواهم گفت
که از من دوری کنی. هرگز نه شهرتی خواستم نه ستایشی: سی سال تمام در زیر بال نابودی زیستم.[۲۸] کتاب هفتم. سرآغاز |
سرزمینی که از آن ما نیست
ولی تا ابد خاطرهانگیز است و آب دریایش شیرین است و یخزده. و در ژرفا ماسه از گچ سفیدتر است، و هوا مستیافزا چون شراب، انبوه کاخهای زردفام در لحظهٔ غروب عریان ایستادهاند.[۲۹] از مرثیههای شمال. درجاده |
یقین میدانم که سرنوشت ما چیست
و چه در پیش داریم، زمان دلیری فرا رسید و دلیری، ما را فراموش نتواند کرد. بیهراس، در میان صفیر گلولهها، میمیریم و نمیگرییم.[۳۰] |
[ویرایش] آثار ترجمه شده
- ۱۳۵۳ - مرثیههای شمال (برگزیده شعر)، ترجمهٔ عبدالعلی دستغیب، تهران، بابک.
- ۱۳۵۳ - «نماز برای آرامش روح مردگان» (رکوییم)، ترجمهٔ پروین گرانمایه، اندیشه و هنر، دفتر پنجم، مرداد. کتاب هفتم، شهریور ۵۰.
- ۱۳۵۷ - «پیشهٔ ما»، «خاک سرزمین من»، «مرز»، «عاشقانه»، « بیاد شاعر» و «آلاچیق»، ترجمهٔ ایرج مهدویان، آلاچیق (مجموعهٔ شعر از چند شاعر)، تهران، رز.
- ۱۳۶۷ - «آنا آندرهاونا آخماتووا و چند شعر از او»، ترجمهٔ حشمت جزنی، آدینه، ۲۲،اردیبهشت.
- ۱۳۶۸ - «دلیری»، ترجمهٔ سیروس طاهباز، مصیبت نویسنده بودن، تهران، انتشارات بهنگار.
- ۱۳۶۹ - «طرحی از یک چهره تراژیک» (یادداشتهای آنا آخماتووا دربارهٔ مندلشتام)، ترجمهٔ احمد پوری، آدینه، مرداد ۴۸
- ۱۳۷۰ - «مرثیه» (رکوییم)، ترجمهٔ احمد اخوت، کلک، فروردین، ۱۳.
- ۱۳۷۲ - «برای ان. گ. چولکووا»، «شب سفید»، « خدای شعر Muse»، «باغ تابستان»، «نخستین اخطار»، «شعر نیمه شب» و « دیدار شبانه»، ترجمهٔ حشمت جزنی، ده شاعر نامدار قرن بیستم، تهران، مرغ آمین.
- ۱۳۷۳ - «؟»، ترجمه خشایار دیهیمی، شباب، ۱۱، (شهریور و مهر).
- ۱۳۷۴ - «آمادئو مودیلیانی»، ترجمهٔ عباس صفاری، زندهرود، ۱۰ و ۱۱ (بهار).
- ۱۳۷۵ - «همچون کسی که»، «همیشه تر و تازهای»، «زیر حجاب تاریک» و «از فاخته پرسیدم»، ترجمهٔ مراد فرهادپور، دوران، آذر، ۱۳.
- ۱۳۷۶ - «شعر»، ترجمهٔ رضا سیدحسینی،مکتبهای ادبی (جلد دوم)، تهران، نگاه.
- ۱۳۷۷ - خاطرهای در درونم است: گزینه اشعار عاشقانه، ترجمه احمد پوری، تهران، نشر چشمه.
[ویرایش] درباره آخماتووا و آثارش
- ۱۳۶۹ - سیری در نقد ادبیات روس «دربارهٔ بوریس پاسترناک، آنا آخماتووا، آندرهٔی وازنه منسکی، و بو. ت. آکودژاوا»، نوشتهٔ آندرهٔی سینیاوسکی، ترجمهٔ ابراهیم یونسی، تهران، نگاه.
- ۱۳۷۲ - ده شاعر نامدار قرن بیستم «آنا آندرهاونا آخماتووا»، نوشتهٔ حشمت جزنی، تهران، مرغ آمین.
- ۱۳۷۳ - «آنا آخماتووا ننه دلاور جهان شعر»،نوشتهٔ بلنا بلیاکووا، ترجمهٔ هادی غبرایی، پیام یونسکو.
- ۱۳۷۴ - «دیوها و دلبرها» نقد کتاب آنا آخماتووا اثر روبرت وید، نوشتهٔ الین فینستین، ترجمهٔ رضا رضایی، تهران، نگاه نو.
- ۱۳۷۵ - الههٔ سوگوار شعر، نوشتهٔ ژوزف برودسکی، ترجمهٔ فضلالله پاکزاد، تهران، دوران.
- ۱۳۷۸ - آناآخماتووا، نوشتهٔ ایرج کابلی، کارنامه، سال اول شماره پنجم.
- ۱۳۷۹ - نویسندگان روس،نوشتهٔ گروه نویسندگان (سام درایور)، ترجمهٔ گروه مترجمین (محمد مختاری)، تهران، نی.
- ۱۳۸۶ - بخارا، ویژهنامهٔ آنا آخماتووا سردبیر علی دهباشی. شماره ۶۱.
[ویرایش] پانویس
تقدیمنامه
پیش ِ این غم کوه هم خم میکند پشت،
خشک میماند به بستر رودخانه،
لیک زندان را حصار و در حصین است
پاسدار ِ «زاغههای ِ کار ِ دشوار»،
و آن عذاب ِ دوزخی و مرگ و ادبار.
از نسیم ِ تازه برخی شادمان اند
برخی از نور ِ ِ شفق خوشحال و مسرور،
جمع ِ ما اما ندارد از جهان بهر
جز جگاجنگ ِ کلید - این زنگ ِ ناساز-
یا طنین ِ ضربههای ِ گام ِ سرباز.
چون سحرخیزان ِ عابد جستهازجا
میگذشتیم از بیابانوار ِ این شهر
تا رسیم آخر (ز مرده بینفستر)
پیش ِ هم، آنجا که خورشیدش به پستیست
با نِوا رودش به مِه رو کرده پنهان،
لیک امید از دوردست آوازخوانان.
حکم ... ، وان سیلاب ِ تند ِ اشک در پی؛
میکند از دیگراناش دور گویی.
درفکنده گشته است انگار بر پشت
تا که با جان برکنندش قلب از جا،
میرود اما ... پریشان، گیج ... تنها ...[۳۱]
سوگواره. مارس ِ ۱۹۴۰. ترجمه:ایرج کابلی
- ↑ کابلی ۶
- ↑ پوری ۱۲۲
- ↑ کابلی ۷
- ↑ داریور ۵۵۷
- ↑ درایور ۵۷۳
- ↑ پوری ۱۲۳
- ↑ کابلی ۸
- ↑ کابلی ۹
- ↑ برلین «دیدار با نویسندگان روس در ۱۹۴۵ و ۱۹۵۶»
- ↑ کابلی ۹
- ↑ مختاری ۵۷۳
- ↑ فاینشتاین ۳۵۷
- ↑ هسنر ۴۷۴
- ↑ کابلی ۱۲
- ↑ برودسکی «آنا آخماتووا» ۲۲
- ↑ کابلی ۷
- ↑ درایور ۵۵۷
- ↑ سیدحسینی، رضا
- ↑ درایور ۵۵۸
- ↑ حسنی «شب آنا آخماتوا - بخارا»
- ↑ شهاب «ایراس»
- ↑ گلکار ۴۵۶-۴۶۳
- ↑ جدیری
- ↑ بیبیسی فارسی
- ↑ کابلی ۱۲
- ↑ مختاری ۵۶۶
- ↑ آخماتووا «مرثیه» ۴۱۱
- ↑ آخماتووا ۱۰۹
- ↑ آخماتووا «در جاده» ۴۰۷
- ↑ آخماتووا «دلیری» ۳۹۲
- ↑ کابلی ۱۲
[ویرایش] منابع
- آخماتووا، آنا. خاطرهای در درونم است. ترجمهٔ احمد پوری. تهران: نشر چشمه، ۱۳۷۷، ISBN 964-6194-95-8.
- آخماتووا، آنا. «در جاده». بخارا ویژهنامهٔ آنا آخماتووا. بهار ۸۶، دهم ۶۱،ترجمهٔ عبدالعلی دستغیب. سردبیر علی دهباشی. ۴۰۷.
- آخماتووا، آنا. «دلیری». بخارا ویژهنامهٔ آنا آخماتووا. بهار ۸۶، دهم ۶۱،ترجمهٔ سیروس طاهباز. سردبیر علی دهباشی. ۳۹۲.
- آخماتووا، آنا. «مرثیه». بخارا ویژهنامهٔ آنا آخماتووا. بهار ۸۶، دهم ۶۱،ترجمهٔ احمد اخوت. سردبیر علی دهباشی. ۴۰۹.
- برگزیده کتابهای روز آمریکا. بیبیسی فارسی. بازدید در تاریخ ۲ دی ۸۶.
- برلین، آیزایا. دیدار با نویسندگان روس در ۱۹۴۵ و ۱۹۵۶ (بخش پنجم). وبگاه دیروز، امروز، فردا، نوشتهها و ترجمههای وازریک درساهاکیان در زمینه سینما، فرهنگ و ادبیات. بازدید در تاریخ ۲۷ دسامبر ۲۰۰۷.
- برودسکی، ژوزف. «آنا آخماتووا». بخارا ویژهنامهٔ آنا آخماتووا. بهار ۸۶، دهم ۶۱،ترجمهٔ محبوبه مهاجر. سردبیر علی دهباشی. ۲۲.
- پوری، احمد. «گاهشمار آنا آخماتووا». آنا آخماتووا. خاطرهای در درونم است. ترجمهٔ احمد پوری. تهران: نشر چشمه، ۱۳۷۷، ISBN 964-6194-95-8، ۱۲۲.
- جدیری، سپیده. مصائب آنا آخماتوا در استرالیا روی صحنه رفت. خبرگزاری میراث فرهنگی. بازدید در تاریخ ۲ دی ۸۶.
- حسنی، مهسا. گزارش کامل شب آنا آخماتوا- بخارا. مجله الکترونیکی شعر وازنا. بازدید در تاریخ ۲ دی ۸۶.
- زندگی آنا آخماتوا فیلم میشود. خبرگزاری میراث فرهنگی. بازدید در تاریخ ۲ دی ۸۶.
- سیدحسینی، رضا. «آکمهایسم». بخارا ویژهنامهٔ آنا آخماتووا. بهار ۸۶، دهم ۶۱،سردبیر علی دهباشی. ۴۲۰.
- شهاب، بابک. آنا آندرییونا آخماتوا. وبگاه ایراس. بازدید در تاریخ ۲ دی ۸۶.
- دراپور، سام. «آخماتووا». نویسندگان روس. ترجمهٔ محمد مختاری. به سرپرستی خشایار دیهیمی. تهران: نشر نی، ۱۳۷۹، ISBN 964-312-527-0، ۵۷۵.
- کابلی، ایرج. «آنا آخماتووا». کارنامه. خرداد ۱۳۷۸، اول ۵،سردبیر هوشنگ گلشیری. ۶.
- گلکار، آبتین. «آخماتوا- نمایشنامهنویس». بخارا ویژهنامهٔ آنا آخماتووا. بهار ۸۶، دهم ۶۱،سردبیر علی دهباشی. ۴۵۶.
- فاینشتاین، ایلین. سرگذشت آنا آخماتووا. ترجمهٔ غلامحسین میرزاصالح. تهران: نشر مازیار، ۱۳۸۶، ISBN 964-5676-60-6.
- هسنر، ولفگانگ. «واپسین سالهای زندگی». بخارا ویژهنامهٔ آنا آخماتووا. بهار ۸۶، دهم ۶۱،سردبیر علی دهباشی. ۴۶۶.
[ویرایش] جستارهای وابسته
|
|
[ویرایش] پیوند به بیرون
- آنا آخماتووا در بانک اطلاعات اینترنتی فیلمها (IMDb) (انگلیسی)
- Anna Akhmatova (1889-1966) - pseudonym of Anna Andreyevna Gorenko (انگلیسی)
- دیوانگی در شعرهای آنا آخماتوا رادیو زمانه.
- انتشار ترجمه قدیمی دستغیب از "آنا آخماتوا" کتاب نیوز.
- نگاهی به خانه سفیدبرفی گزیده عاشقانه های آنا آخماتوا شاعر اشک و آفتاب محمدرضا مرزوقی. روزنامه شرق.
- زندگی من:آنا آخماتووا وبگاه آفتاب.
- فصلنامهٔ سمرقند ویژهنامهٔ آنا آخماتووا