بحث رده:بیماریها
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
پاردايم يا الگوي درماني اعتیاد
دو صد گفته چون نيم كردار نيست.
بهترين روش يا متدي كه تاكنون بشر را به دروازههاي تمدن يا پيشرفت رساندهاست، الگو برداري از طبيعت بوده است. براي مثال هواپيما كه از روي پرندگان ، و زيردريايي كه از روي ماهيها الگوبرداري شدهاست . اگر به كتاب آسماني نگاه كنيم متوجه ميشويم كه مرتباً از الگوها سخن به ميان ميآيد؛ قوم عاد، قوم ثمود، قوم لوط، فرعون، موسي و ... همه براي ما الگو ميباشند. در زندگي امروزي صنعتگران ،،هنرمندان، برجسازان، شهرسازان و.... همه سعي ميكنند كالاي خود ، يا طرح خود را بهصورت الگو به نمايش بگذارند، زيرا ماكت يا الگوي به نمايش گذاشته شده، كاملاً نشان دهندة تبحر، سليقه و ذوق صاحب آن است. ولي هيچ نوشتار، گفتار، نقشه و ماكتي نميتواند به اندازة الگوي واقعي بيانگر و نشان دهندة اصل موضوع باشد. به اين دليل همه در كنگرة 60 الگوي يكديگر هستند؛ براي مثال معتاد تزريقي كارتن خواب كه اكنون چند سال از رهايي او ميگذرد و شخصي موفق است، الگوي تازه وارد ميباشد و معتاد تزريقي تازه وارد هم الگوي فرد رها شده است كه اگر به مصرف مواد برگردد ، مانند او خواهد شد، جوانان الگوي جوانان و پيران الگوي پيران.
چگونگي اصلاح ساختارهاي تخريب شده جسم ، روان و جهانبيني.
جسم: در قسمت جسم مهمترين تخريب ، از كار افتادن دو سيستم مهم، يعني ضد درد و توليد كنندههاي مواد شبه افيوني ميباشد. راهاندازي اين دو سيستم دقيقاً 11 ماه زمان ميخواهد و اين عدد با تحقيقات و پژوهشهايي كه در مدت شش سال برروي صدها نفر در درازمدت صورت گرفته است ، بهدست آمده است.
تا زمانيكه اين سيستم به طور كامل راهاندازي نشده است و مرفين طبيعي در بدن به اندازه كافي توليد و ترشح نميشود، ما شاهد اختلالات بيشماري در جسم و روان بيمار خواهيم بود و تمامي اختلالات ناشي از قطع مصرف مواد مخدر چه جسمي و چه رواني، هيچ دليلي جز عدم توليد مواد شبه افيوني ندارند. بيمار اعتياد براي درمان كامل خود بايد بپذيرد كه 11 ماه زمان نياز است و از هر روشي كه براي درمان استفاده كند بايد بداند كه تا پايان11 ماه درمان نشده است.
چگونه سپري كردن اين مدت ، بسيار بسيار مهم است. اگرمعتاد به صورت ناگهاني مصرف مواد مخدر خود را قطع كند، دچار انواع و اقسام اختلالات جسمي و رواني خواهد شد كه حداقل تا 11 ماه ادامه خواهند داشت. و بعضي از تخريبها شايد تا آخر عمر هم پابرجا باقي بماند. اين سندرم محروميت از مواد مخدر فقط منحصر به روزهاي اول قطع مواد نيست ، بلكه تا ماهها ادامه خواهد داشت كه معمولاً به دليل شدت و سختي اين عوارض و طولاني بودن مدت آنها اكثر بيماران قادر به تحمل آن نيستند و در ابتدا يا نيمه راه به مصرف مجدد مواد مخدر روي ميآورند.
اگر بيمار بخواهد از داروهاي موجود كه براي درمان اعتياد تجويز ميشوند و يا به صورت آزاد به فروش ميرسند استفاده كند ، علاوه بر عوارض محروميت كه حتي با مصرف دارو هم از بين نميروند ، دچار عوارض جديدي ميشود كه ناشي از مصرف اين داروها و تداخل ناشي از مصرف آنها ميشود كه خود اين مطلب صحبت جداگانهاي دارد كه در بخشهاي بعدي باز خواهد شد. يكي از شايعترين مواد حوزه Opium كه در كشور ما مصرف ميشود ترياك است. ترياك 25 نوع تركيب يا الكالوئيد دارد. نظير: Cotamine - Narcotine - Narceine - Codeine - Morphine- Papaverine . اگر در نظر بگيريم كه هر يك از اين تركيبات بر روي بخشي از ساختار بيوشيمي جسم تاثير بگذارد ، كه ميگذارد ، ميتوانيم تصور كنيم كه كل سيستم بيوشيمي جسم از تعادل خارج ميشود و ما قادر نيستيم با هيچ دارويي و يا مجموعهاي از داروها ، اين عوارض را پوشش دهيم.
ما معتقديم تنها مادهاي كه ميتواند عوارض سندرم محروميت را تمام و كمال پوشش دهد ، خود ماده مخدر يا ترياك است. از اينجا به بعد ما به چشم دارو به ترياك نگاه ميكنيم و مصرف كنندهاي كه قصد درمان و رهايي دارد نيز به همين ديد به ترياك نگاه ميكند. تا به حال به قصد نشئه شدن مصرف ميكرده اما با آموزشي كه ميبيند و آگاهي كه كسب ميكند به چشم دارو به ترياك مصرفي خود نگاه ميكند. هر چند ترياك از هزاران سال قبل دارو بوده و هنوز هم هست و استفادههاي پزشكي آن بسيار است فقط نام آن در استفادههاي خاص پزشكي تغيير ميكند.
به عبارت ساده دوره درمان 11 ماهه را شخص بيمار يا بايستي با تحمل عوارض ناشي از قطع ناگهاني مصرف طي كند ، كه اكثراً نميتوانند ، يا بايد داروهاي شيميايي مصرف كند كه وضعيت بدتر ميشود و بهتر نميشود و يا اينكه خود ماده مخدر را به عنوان دارو و در حد نياز جسم ، فقط به منظور پوشش عوارض ناشي از كمبود مرفين، مصرف كند و به صورت تيپر يا تدريجي كاهش دهد.
در كنگره 60 راهنمايان وظيفه دارند برنامه مصرفي رهجو يا بيمار را تنظيم كنند. بيمار در اين مدت خودسرانه هيچگونه حركتي درخصوص تعيين مقدار و زمان مصرف مواد خود نميكند و اين مهم كاملاً به عهده راهنماست. اين برنامه با توجه به فرايند زمان و محاسبات دقيق ، تنظيم ميشود. در پروسه درماني كنگره 60 ، اولين حركت ، تثبيت مقدار مصرف مواد مخدر توسط بيمار است . زيرا اكثراً بدون برنامه منظم ، مواد خود را مصرف ميكنند. در ابتدا به بيمار گفته ميشود كه مواد مصرفي خود را در حدي كه متعادل باشد تعيين و ثابت كند و بعد از چند روز كه مصرف منظم را آموخت به صورت پلهاي مقدار مصرف او كاهش مييابد و تيپر ميشود. اين كاهش هر 21 روز يكبار و هر بار 20% مقدار مواد مصرفي از مرحلة قبل است. در اين مدت كه به صورت پلهاي يا تيپر Taper مصرف شخص كاهش مييابد، به موازات آن سيستم توليد كننده مواد شبه افيوني و ضد درد نيز راهاندازي ميشود و توليد اين مواد در بدن افزايش مييابد تا جايي كه مصرف مواد به كمترين حد خود يعني يك گرم در 30 روز ميرسد و سپس قطع ميشود و در اين موقع سيستم توليدكننده مواد شبه افيوني كاملاً راهاندازي شده است و بيمار بدون هيچگونه عوارضي به راحتي از اين مرحله عبور ميكند. در اين مدت او به دليل استفاده از داروي مناسب(ترياك) با كمترين هزينه توانسته است هم دوره درمان را بگذراند و هم اينكه به راحتي به مسائل زندگي خود رسيدگي كند.
روان:
امروزه اكثر متخصصين درمان اعتياد معتقدند كه اعتياد يك بيماري روحي و رواني است. گفته ميشود كه مشكلات جسمي بيماري اعتياد و تخريبي كه در جسم بهوجود ميآيد ، در مقايسه با تخريبهاي روحي و رواني ناچيز است و به راحتي ميتوان آن را بازسازي كرد. اما در قسمت روان ، كار دشوار است و اكثر مشكلات معتاد در درمان بيماري اعتياد به اين قسمت مربوط ميشود. به عبارت ساده بيماري اعتياد يك بيماري رواني است. كنگره 60 در اين خصوص بر اين عقيده است كه بيمار اعتياد يا معتاد ، الزاماً و ذاتاً بيمار رواني نيست، از آنجا كه جسم و ساختارهاي آن بر اثر مصرف دراز مدت مواد مخدر دچار تخريب و عدم تعادل شده است ، مشخص است كه روان نيز به تبع آن دچار عدم تعادل ميشود اما اين عدم تعادل ريشه در عدم تعادل جسم دارد و اعتياد نميتواند يك بيماري رواني باشد. ما معتقديم تمامي مشكلاتي كه يك معتاد بعد از قطع مواد مخدر با آن رو به رو ميشود و به زعم ديگران مشكلات رواني هستند، كاملاً ريشه در جسم بيمار دارند و دليل آن كمبود ترشح مواد شبه افيوني جسم است. زيرا كمبود اين مواد باعث بروز اختلالاتي همچون افسردگي ، نا اميدي ، گوشهگيري ، تنبلي ، كند ذهني ، بي ميلي به زندگي ، بي خوابي ، ناتواني جنسي ، افزايش ميل جنسي و غيره ميشود كه ديگران آنها را مشكلات رواني ميدانند اما ما آنها را عوارض پنهان ناشي از كمبود ترشح مواد شبه افيوني و عدم راهاندازي سيستم توليد كننده آنها ميدانيم.
شايان ذكر است اين عوارض ، بخش دوم عوارض ناشي از قطع مصرف ميباشند و معمولاً بعد از گذشت 20 روز از قطع مصرف مواد مخدر به خوبي حس ميشوند . بخش اول عوارض كه شامل انواع دردهاي جسمي شامل استخوان درد ، درد دستها و پاها ، اسهال ، عرق كردن ، ريزش اشك و آب بيني، خميازه ، عطسه ، بيقراري و غيره ميباشد ، عوارض آشكار يا سندرم محروميت ناشي از قطع مصرف ميباشند كه نهايتاً تا 20 روز بعد از قطع مصرف از بين ميروند.
كنگره 60 معتقد است زمانيكه بيمار با استفاده از روش درمان تدريجي ، خود را درمان ميكند ، در طول دوره 11 ماهه درماني ، با كاهش پلهاي مصرف مواد مخدريا تيپر و بازسازي ساختارهاي جسم ، به موازات آن ساختارهاي روان نيز به تبع جسم اصلاح ميشوند و اين اصلاح به صورت خودكار صورت ميگيرد.
زمانيكه شخص مصرف مواد خود را قطع نموده و از نظر جسمي به تعادل كامل رسيده است ، از نظر رواني نيز داراي تعادل كامل خواهد بود و كوچكترين عوارضي در اين خصوص به سراغ او نميآيد. در اين حالت راكب و مركب هر دو ميزان هستند. اما در غير اين صورت، يعني زماني كه شخص بيمار از نظر جسمي مشكل دارد با هيچ تكنيكي نميتوانيم مشكلات رواني او را برطرف كنيم ، درست مانند اسبي كه لنگ است اما با داشتن سوار كار ماهر ، انتظار سواري خوب را داشته باشيم كه غير ممكن است.
جهان بيني:
سومين آيتم مهم در درمان اعتياد جهانبيني است. همانگونه كه گفته شد جهان بيني يعني چگونه ديدن جهان ، هستي و زندگي است و كسي كه دچار بيماري اعتياد است ، به دليل حكومت افيون بر شهر وجودي او ، دچار جهان بيني از نوع خاص ميشود كه ما به آن جهان بيني يا تفكر و نگرش افيوني ميگوييم و شخص فقط از زوايه نشئگي و مصرف مواد مخدر به زندگي نگاه ميكند.
تغيير جهان بيني و نگرش بيمار از اين حالت و به تعادل رساندن آن يكي از بخشهاي بسيار بسيار مهم، در سيستم درماني كنگره 60 است. چرا كه اگر تفكرات و نگرش فرد اصلاح نشود حتي اگر سالها مواد مخدر مصرف نكند درمان نشده است. به همين دليل ، يعني عدم حركت اصلاحي در جهت تعادل اين بخش ، در روشهاي ديگر ، اكثر معتادان بعد از قطع مصرف ، حتي با وجود گذشت مدت طولاني دوباره به مصرف مواد مخدر روي ميآورند و اين ذهنيت پديد آمده است كه معتاد بايستي تا آخر تحت مراقبت و كنترل باشد، در صورتي كه هرگز چنين نيست و اگر معتادي به درستي درمان شده باشد يعني جسم ، روان و جهانبيني او به تعادل رسيده باشد هرگز نيازي به مراقبت و كنترل دائمي نيست و در هرگونه شرايط نامطلوب و يا محيطهاي آلوده و دوستان آلوده قرار گيرد هرگز مصرف نخواهد كرد و برگشتي نخواهد داشت.
در پروسه درماني كنگره 60 كه همراه با برپايي كارگاههاي آموزشي و گروه درماني است ، بيمار همزمان با كاهش پلهاي مصرف مواد مخدر و به تعادل رساندن ساختارهاي جسم و روان در جلسات گروه درماني نيز شركت ميكند.
تنها عاملي كه ميتواند تفكرات و نگرش شخص معتاد را تغيير دهد و آن را از حالت افيوني بودن خارج و به سمت سلامتي و نگرش صحيح سوق دهد ، آموزش و كسب آگاهي و رسيدن به دانايي است؛ كه اين مهم با شركت بيمار در جلسات گروه درماني و كارگاههاي آموزشي كنگره 60 و تحت آموزش قرار گرفتن ، به شكل كامل ميسر ميشود. در سيستم آموزشي كنگره 60 ، پيرامون موضوعات متعدد درخصوص شناخت انسان و مواد مخدر و جايگاه انسان در زندگي و نقش او ، و همچنين طرق كسب لذتهاي سالم و بديع، آموزش كاملي صورت ميگيرد و بيمار با آموزشي كه ميبيند و آگاهيئي كه كسب ميكند و همچنين تجربياتي كه از ساير دوستان به او منتقل ميشود ، آرام آرام دچار يك تحول و دگرگوني اساسي در بخش تفكرات و نگرش ميشود و ميآموزد كه چگونه بايد زندگي كند و زمانيكه مصرف مواد مخدر او بعد از گذشت دوره درماني قطع ميشود در حالي كه از نظر جسمي و رواني از تعادل كامل برخوردار است ، در بخش جهانبيني نيز آموزش هاي لازم را ديده و به تعادل رسيده است و در اين جاست كه ميتوانيم ادعا كنيم بيمار درمان شده است نه اينكه ترك اعتياد كرده است.